جدول جو
جدول جو

معنی کوسونی - جستجوی لغت در جدول جو

کوسونی
کوهستانی، ساکن و اهل کوهستان، از اهالی یکی از دهستان های
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کالونی
تصویر کالونی
مرزه، گیاهی بیابانی یک ساله از خانوادۀ نعناع دارای برگ های ریز و گل های کبودرنگ با طعم تند و خوشبو که در طب برای معالجۀ بعضی امراض ریه و معده به کار می رود و به عنوان سبزی خوردن مصرف می شود، اوشه، اوشن، صعتر، سعتر
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نُو سُ خَ / خُ)
نوسخن بودن. نادره گوئی. تازه گوئی. نوآوری. ابتکار و ابداع در سخنوری:
با همه نادری و نوسخنی
برنتابیم روی از آن کهنی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش جالق که در شهرستان سراوان و در نزدیک مرز پاکستان واقع است و 350 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از بخش نیک شهر که در شهرستان چاه بهار واقع است و 150 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
ابواسحاق ابراهیم بن حسن بن شهاب الدین الکردی الکورانی الشهرزوری شهدانی (1025-1101ه، ق،)، از مشاهیر علما و مشایخ سلسلۀ نقشبندیۀ قرن دوازدهم هجری است، در شهدان از توابع شهرزور کوهستانهای کرد ولادت یافت و از محمد شریف الکورانی علم آموخت و آنگاه به بغداد رفت، مدتی آنجا اقامت کرد و سپس به دمشق و مصر و سرانجام به مدینه سفر کرد و مقیم شد، از صفی الدین قشاشی و دیگر بزرگان کسب علم کرد و از شهاب خفاجی و بعضی از اجلۀ وقت اجازۀ روایت به دست آورد و سرانجام در مدینه به تدریس پرداخت و ازشهرهای دوردست جویندگان دانش در حوزۀ درس وی حاضر می شدند، تألیفات سودمند متعددی دارد از جملۀ آنهاست: دو شرح بر عقیدۀ استاد خود قشاشی و مسلک الاعتدال الی آیه خلق الافعال و اتحاف الخلف بعقیده السلف و جز اینها، (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1577) (از ریحانه الادب ج 3 ص 394)، و رجوع به این دو مأخذ شود
صلاح الدین الکورانی الحلبی، متوفی به سال 1049 هجری قمری از قضات و از نویسندگان مرسل است، او را اشعار بسیاری است، ولادت و وفات او در حلب اتفاق افتاد
ابوالعباس احمد بن عبدالسلام اندلسی (متوفی 594 هجری قمری)، از ادباست، او راست: ’صفوهالادب و دیوان العرب’ برطریقۀ حماسۀ بحتری و ابی تمام
لغت نامه دهخدا
(کُ لُ نِ)
سرهنگ یک فوج از سپاه. (ناظم الاطباء). کلنل. و رجوع به کلنل شود
لغت نامه دهخدا
(کُ لَ)
شهری از شهرهای فریجیه و برتلی قریب به نقطۀ اتصال رود کیلوس و میندر و نزدیک شهرهای ’هیراپولیس’ و ’لاودکیه’ واقع بود. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(کورْ)
تیره ای از طایفۀ ململی هفت لنگ است. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بالا که در شهرستان نهاوند واقع است و 1455 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
چگونگی و حالت دوسان، چفسانی، چسبانی، ملتصق و چسبان و دوسان بودن، (یادداشت مؤلف)، رجوع به دوسیدن و دوسانیدن شود
لغت نامه دهخدا
جامه ای که بر روی سینی کشند
لغت نامه دهخدا
(گِ)
صفت و حالت دوسگن. دوسگینی. لزوجت. چسبندگی. دوسندگی. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوسگن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
منسوب است به کیسان که نام اجدادی است. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
به هندی حب المحلب است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(نِ سُ خَ)
نیکوسخنی. نکوسخن بودن. رجوع به نکوسخن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ نَ)
زن سست کسل مند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
سنجیدگی و نیک وزن کرده شدگی و نیک آراستگی. (ناظم الاطباء). سختگی. تناسب، (اصطلاح عروضی) نیک سنجیده و دارای وزن بودن شعر. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
منسوب است به کوران از روستاهای اسفرایین. (از انساب سمعانی). رجوع به کوران شود
لغت نامه دهخدا
(سُ)
سرین و نشستنگاه. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان طرهان که در بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع و مرکز دهستان است، دارای 300 تن سکنه است که از طایفۀ کونانی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان نورعلی که در بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع است و 120 تن سکنه دارد که از طایفۀ چواری هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از متکلمین مجبره و او را با صالحی مناظراتی بوده و کتاب خلق الافلاک و کتاب الرؤیه از اوست، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تاسْ سُ)
السّاندرو. شاعر ایتالیائی که در ’مودن’ بسال 1565 میلادی متولد شد و در سال 1635م. درگذشت. منشی مخصوص اکابر زمان و فرانسوای اول دوک مودن شد. مشهورترین آثارش منظومۀ حماسی خنده آور بنام ’قوه مضبوطه’ میباشد، اشعار دیگری نیز دارد
لغت نامه دهخدا
(اَ)
افسون زده. (بهارعجم) (آنندراج) :
افسونی چشم نیم مستی است
آن نرگس ذوالخمار جادو.
محسن تأثیر (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
حسن بن حسین بن احمد الطولونی الحنفی (متولد بسال 832 هجری قمری)، صاحب النزهه السنیه فی اخبار الخلفاء و الملوک المصریه، (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1252)
لغت نامه دهخدا
منسوب به طوسان که دیهی است به مرو، (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
قاسینی، (قاموس الاعلام ترکی)، خانوادۀ منجم و نقشه کش فرانسوی که در اصل ایتالیائی بودند و سهم مهمی در تثبیت نقشه های علمی که در فرانسه تدارک شده دارند، از این خانواده اند:
ژان دومینیک (1625- 1712 میلادی) که رصد خانه پاریس را انتظام داد و ژاک (1677- 1756 میلادی) فرزند کاسین سابق الذکر که در تحقیقات مربوط به شکل زمین سهم دارد،
سزار فرانسوا مشهور به کاسینی دو توری (1714- 1784 میلادی) فرزند کاسین اخیرالذکر که در مساحی و تهیۀنقشۀ بزرگ فرانسه اشتغال داشت،
دومینیک، کنت دوکاسینی (1748- 1845 میلادی) فرزند اخیر الذکر که نقشۀ فرانسه را بپایان رسانید
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نقصان پذیرفتنی. کم شدنی، کژی پذیر، قابل تفریق. تفریق پذیر
لغت نامه دهخدا
نام گیاهی است که آن را به عربی سعتر میگویند، (برهان) (آنندراج)، رجوع به کاکوتی و سعتر در همین لغت نامه شود، مصحف کاکوتی است، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
انگور روباه و تاجریزی سیاه که عنب الثعلب مجنن نیز گویند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ظاهراً نوعی پارچه است:
ز تن جامه و کدروئی کزی
ز کستونی و برکجین و قزی.
نظام قاری (دیوان البسه ص 182)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از طوایف لر که به خدمت هزاراسف و برادران وی پیوستند و ایشان را قوت و شوکت زیادت شد و با اتابک تکلۀ سلغری چند نوبت به جنگ پرداختند. (از تاریخ گزیده). رجوع به تاریخ گزیده چ عبدالحسین نوایی ص 40 و 42 شود
لغت نامه دهخدا
طایفه ای از ایلهای کرد ایران که در حدود 30 خانوار است و در جوانرود مسکن دارند، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 62)
لغت نامه دهخدا
منسوب به کوفین، رجوع به کوفین و مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کوهکنی
تصویر کوهکنی
عمل کندن کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاستنی
تصویر کاستنی
کم شدنی تقلیل یافتنی نقصان پذیرفتنی، قابل تفریق تفریق پذیر
فرهنگ لغت هوشیار