جدول جو
جدول جو

معنی کالونی

کالونی
مرزه، گیاهی بیابانی یک ساله از خانوادۀ نعناع دارای برگ های ریز و گل های کبودرنگ با طعم تند و خوشبو که در طب برای معالجۀ بعضی امراض ریه و معده به کار می رود و به عنوان سبزی خوردن مصرف می شود، اوشه، اوشن، صعتر، سعتر
تصویری از کالونی
تصویر کالونی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کالونی

کالونی

کالونی
نام گیاهی است که آن را به عربی سعتر میگویند، (برهان) (آنندراج)، رجوع به کاکوتی و سعتر در همین لغت نامه شود، مصحف کاکوتی است، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

عالونی

عالونی
تیره ای از طایفۀ عُکاّشۀ هفت لنگ بختیاری، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
لغت نامه دهخدا

کالوری

کالوری
جزیره ای در یونان واقع در ساحل آرگلید که معبد نپتون رب النوع دریا در آن جزیره بوده است. و دمستن خطیب معروف وقتی که مقدونیان او را تعقیب میکردند خود را در آنجا مسموم ساخت
لغت نامه دهخدا

کالدنی

کالدنی
نام قدیمی اکوس در شمال انگلستان. و سکنۀ آنجا غالباًبه کالدونین معروف اند
لغت نامه دهخدا

کامونی

کامونی
انگور روباه و تاجریزی سیاه که عنب الثعلب مجنن نیز گویند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کالوی

کالوی
بندری است در جزیره کرس که مرکز ایالتی همان جزیره است و دو هزار تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا

کالون

کالون
صورت دیگری از کلون، ج، کوالین، (از دزی ج 2 ص 435)، قفل، جفت
لغت نامه دهخدا