جدول جو
جدول جو

معنی کورکتر - جستجوی لغت در جدول جو

کورکتر
ظاهراً نام یکی از عیاران و سرغوغاهای سیستان است. (از حاشیۀ تاریخ سیستان ص 307) : و کورکتر حکم کرده (بود) که کثیر را اندر این روز بکشند و با یعقوب را شتاب گرفته بود نماز دیگر به سرای کورکتر شد... (تاریخ سیستان ص 307 و 308)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوچک تر
تصویر کوچک تر
خردتر، اندک تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورمار
تصویر کورمار
نوعی مار بی زهر که حشرات را می خورد
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ تَ)
خردتر و کهتر. (ناظم الاطباء). خردتر. صغیرتر. اصغر. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کوچک شود، کم وسعتر و کم حجم تر، اندکتر. اقل، کم سن تر. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کُرْ تِ)
مسکوک ایالات متحدۀ آمریکا، معادل 25 سنت. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تیره ای از طایفۀ شهی هفت لنگ بختیاری است و خود دارای شعبی است به شرح زیر: خدر سرخ، خدری، گرگه، باپیر، سیف الدین وند، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73)
از طوایف هفت لنگ بختیاری است که در مال امیر سوسن سکنی ̍ دارند، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
لغت نامه دهخدا
به معنی غلیواج باشد که مرغ گوشت رباست و آن را به عربی حداءه خوانند ... (برهان)، کلاغ، غلیواز، (آنندراج)، پرنده ای که غلیواج نیز گویند، (ناظم الاطباء)، کورکوره، (حاشیۀ برهان چ معین)، غلیواج، مرغ گوشت ربا، زغن، (فرهنگ فارسی معین)، خرجل، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
تیری که هر کجا که یکی پشم توده دید
حالی چو کورکور دراو آشیان کند،
کمال الدین اسماعیل (از فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
غلیواج مرغ گوشت ربا زغن: تیری که هر کجا که یکی پشم توده دید حالی چو کور کور درو آشیان کند. (کمال اسماعیل)، (نرد) (یک یک تک تک) آوردن دو طاس که هر یک یک خال داشته باشد دو تک خال دو کور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاراکتر
تصویر کاراکتر
فرانسوی منش، نشانه، نما، ویژگی، روش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورتر
تصویر کورتر
مسکوک ایالات متحده آمریکا معادل 25 سنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
خردتر صغیرتر اصغر، کم وسعت تر و کم حجم تر، اندکتر اقل، کم سن تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاراکتر
تصویر کاراکتر
((تِ))
شخصیت، منش، هریک از اشخاص معرفی شده در یک داستان، نمایشنامه یا فیلم نامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرکتر
تصویر زیرکتر
اکیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
الأصغر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
Smaller
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
plus petit
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
менший
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
mais pequeno
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
kleiner
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
mniejszy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
меньший
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
ছোটো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
چھوٹا تر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
más pequeño
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
เล็กกว่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
mdogo zaidi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
daha küçük
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
更小的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
קטן יותר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
더 작은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
lebih kecil
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
छोटा सा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
kleiner
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
più piccolo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کوچکتر
تصویر کوچکتر
より小さい
دیکشنری فارسی به ژاپنی