جدول جو
جدول جو

معنی کورپی - جستجوی لغت در جدول جو

کورپی
(کُرْ)
کرپی. پل. جسر. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوردی
تصویر کوردی
جامۀ پشمین ضخیم، گلیم، پلاس، کوردین، گوردین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرپی
تصویر کرپی
پلی که روی مرداب بسته شود، پلی که از روی مرداب به دریا متصل گردد
فرهنگ فارسی عمید
شهری از ایتالیا در ایالت مدن، سکنه 32800 تن
لغت نامه دهخدا
اگو دا، حکاک و نقاش ایتالیائی، متولد در کاپری (1450- 1523)، وی به تقلید از آثار ’رافائل’ حکاکی کرده است
ژول، جراح فرانسوی. مولد ماربوئه (اور - ا - لوار) (1830- 1898 میلادی)
لغت نامه دهخدا
جامۀ پشمین را گویند، (برهان)، جامۀ پشمین و آن را کوردین نیز گفته اند، (آنندراج)، کوردین، گوردین، گوردی، (فرهنگ فارسی معین)، پلاس پشمین، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
گه خیش با کلاله به سر درکشد فسار
وز کوردی کند جل و کون پوش هفت رنگ،
سوزنی (از آنندراج)،
و رجوع به مدخل بعدشود
لغت نامه دهخدا
این کلمه در آثار مورخانی از قبیل پولیب و استرابون به طوایف کرد اطلاق شده است، (از تاریخ کرد تألیف رشیدیاسمی)، رجوع به همان مأخذ ص 93، 95، 159 و 160 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کرپی
تصویر کرپی
پلی که از روی مرداب بدریا وصل گردد
فرهنگ لغت هوشیار
هندی گمیه (گویش ایلامی) از گیاهان صدف یکی از جانوران نرم تن از رده شکمپاییان که در سواحل دریا های گرم (اقیانوس هند و سواحل افریقا) فراوانست این صدف سفید رنگ است و بشکل و اندازه یک سکه معمولی میباشد کوره
فرهنگ لغت هوشیار
جامه پشمین: گه خیش با کلاله بسر در کشد فسار وز کوردی کند جل و کون پوش هفت رنگ. (سوزنی)، گلیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کور پی
تصویر کور پی
جوجه تیغی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوری
تصویر کوری
نابینایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوری
تصویر کوری
Blindness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کوری
تصویر کوری
cécité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دسته جمعی، باهم
فرهنگ گویش مازندرانی
جغد شاه بوف
فرهنگ گویش مازندرانی
انبوهی از چیزهایی که در یک جا گردهم آیند، همگی، کلی، سرجمع
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کوری
تصویر کوری
kebutaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کوری
تصویر کوری
ความตาบอด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کوری
تصویر کوری
upofu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کوری
تصویر کوری
körlük
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کوری
تصویر کوری
盲目
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کوری
تصویر کوری
失明
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کوری
تصویر کوری
עיוורון
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کوری
تصویر کوری
실명
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کوری
تصویر کوری
Blindheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کوری
تصویر کوری
अंधापन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کوری
تصویر کوری
blindheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کوری
تصویر کوری
cecità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کوری
تصویر کوری
ceguera
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کوری
تصویر کوری
сліпота
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کوری
تصویر کوری
слепота
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کوری
تصویر کوری
ślepota
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کوری
تصویر کوری
cegueira
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کوری
تصویر کوری
অন্ধত্ব
دیکشنری فارسی به بنگالی