جدول جو
جدول جو

معنی کوردی

کوردی
جامۀ پشمین ضخیم، گلیم، پلاس، کوردین، گوردین
تصویری از کوردی
تصویر کوردی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کوردی

کوردی

کوردی
جامه پشمین: گه خیش با کلاله بسر در کشد فسار وز کوردی کند جل و کون پوش هفت رنگ. (سوزنی)، گلیم
فرهنگ لغت هوشیار

کوردی

کوردی
جامۀ پشمین را گویند، (برهان)، جامۀ پشمین و آن را کوردین نیز گفته اند، (آنندراج)، کوردین، گوردین، گوردی، (فرهنگ فارسی معین)، پلاس پشمین، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
گه خیش با کلاله به سر درکشد فسار
وز کوردی کند جل و کون پوش هفت رنگ،
سوزنی (از آنندراج)،
و رجوع به مدخل بعدشود
لغت نامه دهخدا

کاردی

کاردی
منسوب به کارد یا گوسفند (گاو) کاردی. گوسفندی (گاوی) که برای کشتن پرورش دهند، کاردی کردن، قسمی شفتالوی بزرگ و خوش طعم و پر آب و دیر رس که چون غالبا آنرا نارس خورند ناگزیر باید با کارد برند، شکوفه طلع (بدین معنی در تفسیر تربت جام بکار رفته)
فرهنگ لغت هوشیار