کرسی یا صندلی قضات درجه اول روم و به قول تیت لیو مورخ رومی، علامت سلطنت بود و رومیها آن را از مردم اتروسک اقتباس کرده بودند، (از ایران باستان ج 3 ص 2451)، رجوع به کورولیس شود
کرسی یا صندلی قضات درجه اول روم و به قول تیت لیو مورخ رومی، علامت سلطنت بود و رومیها آن را از مردم اتروسک اقتباس کرده بودند، (از ایران باستان ج 3 ص 2451)، رجوع به کورولیس شود
دهی است از دهستان چایپارۀ بخش قره ضیاالدین شهرستان خوی، سکنۀ آن 501 تن. آب آن ازآغ جای. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد. این ده در دو محل بفاصله 7500 گز قرار گرفته و بنام قورول بالا و پایین مشهور است. سکنۀ قورول پائین 136 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چایپارۀ بخش قره ضیاالدین شهرستان خوی، سکنۀ آن 501 تن. آب آن ازآغ جای. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد. این ده در دو محل بفاصله 7500 گز قرار گرفته و بنام قورول بالا و پایین مشهور است. سکنۀ قورول پائین 136 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
کندفهم و کج طبع و بی ذهن و بی ادراک را گویند. (برهان). کورباطن. (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). آنکه حقایق را نبیند و درک نکند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر این کوردلان را تو به مردم شمری من نخواهم که مرا خلق ز مردم شمرند. ناصرخسرو. کآن کوردل نیارد پذیرفتن پند سوار دلدل شهبا را. ناصرخسرو. جرم از اجرام نبینند بجز کوردلان طمع از چرخ ندارند مگر عشوه خران. سنائی. بر کوردلان سوزن عیسی نسپارم بر پرده دران رشتۀ مریم نفروشم. خاقانی. بس کوردل است این فلک بی سر و بن زآن کم نگرد به صورت آرای سخن. خاقانی. وای بسا کوردل که از تعلیم گشت قاضی القضات هفت اقلیم. نظامی. حکایت بازجست از زیردستان که مستم کوردل باشند مستان. نظامی (خسرو و شیرین). مادام که چرخ گوژپشت و فلک کوردل و گردون دون... (جهانگشای جوینی). دیده کن کوردلان خیال سرمه کش دیده وران کمال. امیرخسرو (از آنندراج). رجوع به کورباطن شود
کندفهم و کج طبع و بی ذهن و بی ادراک را گویند. (برهان). کورباطن. (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). آنکه حقایق را نبیند و درک نکند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر این کوردلان را تو به مردم شمری من نخواهم که مرا خلق ز مردم شمرند. ناصرخسرو. کآن کوردل نیارد پذیرفتن پند سوار دلدل شهبا را. ناصرخسرو. جرم از اجرام نبینند بجز کوردلان طمع از چرخ ندارند مگر عشوه خران. سنائی. بر کوردلان سوزن عیسی نسپارم بر پرده دران رشتۀ مریم نفروشم. خاقانی. بس کوردل است این فلک بی سر و بن زآن کم نگرد به صورت آرای سخن. خاقانی. وای بسا کوردل که از تعلیم گشت قاضی القضات هفت اقلیم. نظامی. حکایت بازجست از زیردستان که مستم کوردل باشند مستان. نظامی (خسرو و شیرین). مادام که چرخ گوژپشت و فلک کوردل و گردون دون... (جهانگشای جوینی). دیده کن ِ کوردلان خیال سرمه کش دیده وران کمال. امیرخسرو (از آنندراج). رجوع به کورباطن شود
به معنی کبرباست که آش کبربا باشد. (برهان) (آنندراج). کوربا. کبربا. کبروا. آش کبر. (فرهنگ فارسی معین). اصفیه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوربا، کور و کبر شود
به معنی کبرباست که آش کبربا باشد. (برهان) (آنندراج). کوربا. کبربا. کبروا. آش کبر. (فرهنگ فارسی معین). اصفیه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوربا، کَوَر و کَبَر شود
مقام رفیعی (در روم قدیم بود که فقط دیکتاتورها و کنسولان و مأموران احصاء بدان نایل می توانستند شد و مقام کورولیس را کرسی خاصی بود که جز اشخاص مزبور کسی بر آن حق جلوس نداشت. (تمدن قدیم تألیف فوستل دوکولانژ ترجمه نصرالله فلسفی)
مقام رفیعی (در روم قدیم بود که فقط دیکتاتورها و کنسولان و مأموران احصاء بدان نایل می توانستند شد و مقام کورولیس را کرسی خاصی بود که جز اشخاص مزبور کسی بر آن حق جلوس نداشت. (تمدن قدیم تألیف فوستل دوکولانژ ترجمه نصرالله فلسفی)