گوستاو. نقاش فرانسوی (1819-1877 میلادی). از فحول سبک رئالیزم در نقاشی بود و موضوعهای نقاشی خود را منحصراً از زندگی واقعی انتخاب می کرد، ازآن جمله است: سلام مسیو کوربه، تدفین در ارنان، بازگشت بزهای کوهی و کارگاه نقاش است. وی در 1871 میلادی به علت شرکت در کمون پاریس نفی بلد گردید. (از لاروس)
گوستاو. نقاش فرانسوی (1819-1877 میلادی). از فحول سبک رئالیزم در نقاشی بود و موضوعهای نقاشی خود را منحصراً از زندگی واقعی انتخاب می کرد، ازآن جمله است: سلام مسیو کوربه، تدفین در ارنان، بازگشت بزهای کوهی و کارگاه نقاش است. وی در 1871 میلادی به علت شرکت در کمون پاریس نفی بلد گردید. (از لاروس)
دریاسالار فرانسوی (1827-1885 میلادی). وی جانشین ریویر در تونکن شد و در سال 1883 میلادی انام را تحت الحمایۀ فرانسه ساخت و ’پروانه های سیاه’ چینیان را شکست داد. (از لاروس)
دریاسالار فرانسوی (1827-1885 میلادی). وی جانشین ریویر در تونکن شد و در سال 1883 میلادی انام را تحت الحمایۀ فرانسه ساخت و ’پروانه های سیاه’ چینیان را شکست داد. (از لاروس)
بمعنی کرسنه است وآن غله ای باشد تیره رنگ مابین ماش و عدس که آن را مقشر کرده به گاو دهند و گاو را فربه کند و صاحب فرهنگ جهانگیری می گوید: اگرچه در فرهنگهای دیگر نام این غله با شین نقطه دار آمده است اما غلط است. والله اعلم. (برهان) (آنندراج). کرسنه. (ناظم الاطباء). گاودانه. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کرسنه و گاودانه شود
بمعنی کرسنه است وآن غله ای باشد تیره رنگ مابین ماش و عدس که آن را مقشر کرده به گاو دهند و گاو را فربه کند و صاحب فرهنگ جهانگیری می گوید: اگرچه در فرهنگهای دیگر نام این غله با شین نقطه دار آمده است اما غلط است. والله اعلم. (برهان) (آنندراج). کرسنه. (ناظم الاطباء). گاودانه. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کرسنه و گاودانه شود
روز سوم از ایام هفته. اثنین. (ناظم الاطباء). روز پیش از سه شنبه و پس از یکشنبه از ایام هفته. اثنین. اثنان. یوم الاثنان. یوم الاثنین. در علم احکام نجوم، رب آن قمر است. (یادداشت مؤلف). اهود. اوهد. اهون. (منتهی الارب) : چونکه روز دوشنبه آمد شاه چتر سرسبز بر کشید به ماه. نظامی
روز سوم از ایام هفته. اثنین. (ناظم الاطباء). روز پیش از سه شنبه و پس از یکشنبه از ایام هفته. اثنین. اثنان. یوم الاثنان. یوم الاثنین. در علم احکام نجوم، رب آن قمر است. (یادداشت مؤلف). اهود. اوهد. اهون. (منتهی الارب) : چونکه روز دوشنبه آمد شاه چتر سرسبز بر کشید به ماه. نظامی
دهی از دهستان باوندپوربخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 33هزارگزی شمال خاوری شاه آباد و 9هزارگزی شمال چهار زبر. کوهستانی و سردسیر و دارای 265 تن سکنه. آب از قنات. محصول آن غلات آبی و چغندر و حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و مختصر گله داری. راه فرعی به شوسه دارد. در سه محل بفاصله 2 الی 3هزارگزی واقع به کاشنبۀ بالا، کاشنبۀ پائین و کاشنبۀ لک مشهور است. سکنه بترتیب 454، 209، 30نفر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان باوندپوربخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 33هزارگزی شمال خاوری شاه آباد و 9هزارگزی شمال چهار زبر. کوهستانی و سردسیر و دارای 265 تن سکنه. آب از قنات. محصول آن غلات آبی و چغندر و حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و مختصر گله داری. راه فرعی به شوسه دارد. در سه محل بفاصله 2 الی 3هزارگزی واقع به کاشنبۀ بالا، کاشنبۀ پائین و کاشنبۀ لک مشهور است. سکنه بترتیب 454، 209، 30نفر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
جاهد. کوشا. ساعی. مجاهد. مجدّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : که این شاه توران فریبنده است بدی را همه سال کوشنده است. فردوسی. چو کوشش ز اندازه اندرگذشت چنان دان که کوشنده نومید گشت. فردوسی. هم از کودکی بوده خسرومنش خردمند و کوشنده و کاردان. فرخی. هر مایه جویان جایگاه خویش است و کوشنده است تا از دیگر مایه ها جدا شود و به جایگاه خویش پیوندد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). کوشنده نه از پی بهشتیم جوشنده نه از غم جحیمیم. خاقانی. هیچ کوشنده ای به چاره و رای نشد آن قلعه را طلسم گشای. نظامی. ، جنگجو. مبارزه کننده. مبارز: مادتها دشمن یکدیگرند و با یکدیگر کوشنده اند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). سگالش چنان شد دو کوشنده را که ریزند صفرای جوشنده را. نظامی. گریزنده چون ره به دست آورد به کوشندگان در شکست آورد. نظامی. و رجوع به کوشیدن شود
جاهد. کوشا. ساعی. مجاهد. مُجِدّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : که این شاه توران فریبنده است بدی را همه سال کوشنده است. فردوسی. چو کوشش ز اندازه اندرگذشت چنان دان که کوشنده نومید گشت. فردوسی. هم از کودکی بوده خسرومنش خردمند و کوشنده و کاردان. فرخی. هر مایه جویان جایگاه خویش است و کوشنده است تا از دیگر مایه ها جدا شود و به جایگاه خویش پیوندد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). کوشنده نه از پی بهشتیم جوشنده نه از غم جحیمیم. خاقانی. هیچ کوشنده ای به چاره و رای نشد آن قلعه را طلسم گشای. نظامی. ، جنگجو. مبارزه کننده. مبارز: مادتها دشمن یکدیگرند و با یکدیگر کوشنده اند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). سگالش چنان شد دو کوشنده را که ریزند صفرای جوشنده را. نظامی. گریزنده چون ره به دست آورد به کوشندگان در شکست آورد. نظامی. و رجوع به کوشیدن شود
دهی است جزء دهستان غار، در بخش شهرری شهرستان تهران که در 16هزارگزی باختر شهرری و 3هزارگزی شمال راه رباطکریم قرار دارد. جلگه ای است معتدل و 186 تن سکنه دارد. آب آن از قنات ورود کرج و محصول آنجا غلات و صیفی و چغندرقند و شغل اهالی کشاورزی است. راه مالرو دارد و از فیروزبهرام راه ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان غار، در بخش شهرری شهرستان تهران که در 16هزارگزی باختر شهرری و 3هزارگزی شمال راه رباطکریم قرار دارد. جلگه ای است معتدل و 186 تن سکنه دارد. آب آن از قنات ورود کرج و محصول آنجا غلات و صیفی و چغندرقند و شغل اهالی کشاورزی است. راه مالرو دارد و از فیروزبهرام راه ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
چهارشنبه. نام روز پنجم از هفته که بتازی اربعاء گویند. (ناظم الاطباء). نام روزی از روزهای هفته که بین سه شنبه و پنجشنبه است. اربعاء: بشد چارشنبه هم از بامداد بدین باغ کامروز باشیم شاد. فردوسی. ستاره شمر گفت بهرام را که در چارشنبه مزن گامرا. فردوسی. چارشنبه که از شکوفۀ مهر گشت پیروزه گون سواد سپهر. نظامی
چهارشنبه. نام روز پنجم از هفته که بتازی اربعاء گویند. (ناظم الاطباء). نام روزی از روزهای هفته که بین سه شنبه و پنجشنبه است. اربعاء: بشد چارشنبه هم از بامداد بدین باغ کامروز باشیم شاد. فردوسی. ستاره شمر گفت بهرام را که در چارشنبه مزن گامرا. فردوسی. چارشنبه که از شکوفۀ مهر گشت پیروزه گون سواد سپهر. نظامی