جدول جو
جدول جو

معنی کورش - جستجوی لغت در جدول جو

کورش
(پسرانه)
کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایرآنکه تخت جمشید را بنا نهاد
تصویری از کورش
تصویر کورش
فرهنگ نامهای ایرانی
کورش
سلیمان
تصویری از کورش
تصویر کورش
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دو چوب است: یکی بلند بمقدار سه وجب و دیگر کوتاه بقدر یک قبضه که کودکان و جوانان بدانها بازی کنند و هر دو سر چوب کوچک تیز میباشد (چوب بزرگ را بعربی مقلا و چوب کوچک را قله گویند) دسته چلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خورش
تصویر خورش
اکل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کوروش
تصویر کوروش
(پسرانه)
نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایرآنکه تخت جمشید را بنا نهاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شورش
تصویر شورش
قیام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کوشش
تصویر کوشش
تلاش، سعی، اهتمام، اجتهاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کوبش
تصویر کوبش
ضربت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خورش
تصویر خورش
قوت، خوردنی، غذا، طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شورش
تصویر شورش
عمل شوریدن، شور و غوغا کردن، فریاد و ناله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شورش
تصویر شورش
انقلاب، فتنه و غوغا، آشفتگی، هیجان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوره
تصویر کوره
آتشدان، جای افروختن آتش، جای گداختن شیشه یا آهن، جای پختن سفال یا آجر و گچ، پزاوه، داش
خرد، کوچک، ناچیز مثلاً ده کوره
ناحیه، شهرستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورس
تصویر کورس
پیچ و تاب مو، موی پیچیده و مجعد، موی
چرک، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کرس، کرسه، هو، هبر، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورس
تصویر کورس
مسیر معینی که وسیلۀ نقلیۀ عمومی با کرایۀ معین طی می کند
در ورزش مسیر مخصوص در رقابت های اسب دوانی، اتومبیل رانی، موتورسیکلت رانی و مانند آن ها
مسابقۀ سرعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورک
تصویر کورک
برجستگی سرخ رنگ شبیه دمل که روی پوست ایجاد می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خورش
تصویر خورش
هرنوع خوراک نسبتاً آبداری که معمولاً با پلو خورده می شود، خورشت مثلاً خورش قیمه، خوراک، غذا، خوردنی، خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کویش
تصویر کویش
ظرفی که در آن شیر گاو را می دوشیدند، ظرف ماست یا دوغ، گاودوش، گاودوشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورچ
تصویر کورچ
سیاکوتی، درختچه ای از تیرۀ گل سرخیان با شاخه های انبوه و خاردار و برگ های سبز تیره که گل های آن در طب به عنوان مقوی قلب و ضد تشنج به صورت دم کرده یا پودر به کار می رود، بلک، سرخ ولیک، قره گیله، ولک، کومار، کویچ، مارخ، ولیک، سیاه الله
فرهنگ فارسی عمید
عمل کوبیدن کوفتن: چنان کوبش گرز و کوپال بود که دام و دد از بانگ بی هال بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کواش
تصویر کواش
روش، طرز، گونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوشش
تصویر کوشش
عمل کوشیدن، سعی و جهد کردن، اجتهاد
فرهنگ لغت هوشیار
هندی گمیه (گویش ایلامی) از گیاهان صدف یکی از جانوران نرم تن از رده شکمپاییان که در سواحل دریا های گرم (اقیانوس هند و سواحل افریقا) فراوانست این صدف سفید رنگ است و بشکل و اندازه یک سکه معمولی میباشد کوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوره
تصویر کوره
آتشگاه آهنگری و مسگری و بمعنی بخش و حصه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورنش
تصویر کورنش
خم شدن و سلام کردن، سجده و تعظیم و تکریم و عبادت و ستایش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جوشهای چرکی کم و بیش برجسته روی پوست که در نقاط مختلف پوست بدن پدید آیند میوه و بار کور (کبر)، جوشهای چرکی کم و بیش بر جسته روی پوست که در نقاط مختلف پوست بدن پدید آیند. کورک معمولا دارای مرکزی سفید رنگ و پر از چرک و اطراف آن ملتهب و قرمز رنگ است دمل کوچک دانه چرکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورس
تصویر کورس
مسابقه، مسافت طی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کورز
تصویر کورز
میوه و بار کور (کبر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کویش
تصویر کویش
ظرف دوغ و ماست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کومش
تصویر کومش
مقنی، چاه کن، کاریز کن
فرهنگ لغت هوشیار
مهره ریز که در رشته کشند و زنان در گردن و مچ بندند خرز، سکوی دکان صفه که بر آن نشینند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یورش
تصویر یورش
تاخت و تاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خورش
تصویر خورش
خوردن، خوردنی، طعام، آنچه با نان یا برنج خورند، خورشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شورش
تصویر شورش
((رِ))
آشوب و غوغا کردن، هیجان، آشفتگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کواش
تصویر کواش
((کَ))
صفت، گونه، روش، طریق. کواشه هم گفته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوشش
تصویر کوشش
((ش))
کوشیدن، سعی
فرهنگ فارسی معین