جدول جو
جدول جو

معنی کورتر - جستجوی لغت در جدول جو

کورتر(کُرْ تِ)
مسکوک ایالات متحدۀ آمریکا، معادل 25 سنت. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کورتر
مسکوک ایالات متحده آمریکا معادل 25 سنت
تصویری از کورتر
تصویر کورتر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کارتر
تصویر کارتر
محفظه ای در اتومبیل که میل لنگ و شاتون ها را دربرمی گیرد، جعبۀ میل لنگ
فرهنگ فارسی عمید
این کلمه در آثار مورخانی از قبیل پولیب و استرابون به طوایف کرد اطلاق شده است، (از تاریخ کرد تألیف رشیدیاسمی)، رجوع به همان مأخذ ص 93، 95، 159 و 160 شود
لغت نامه دهخدا
(کُرْ تِ)
شهری در کشور بلژیک (فلاندر غربی) که بر کنار لیس واقع است و 43500 تن سکنه دارد. در این شهر کارخانه های پارچه بافی، تهیۀ نخهای پنبه ای و کلاه سازی دایر است. در سال 1302 میلادی در جنگ مهمیز طلائی ها به دست فلاماندها افتاد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
کوره. بلد. بلده. شهر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ولایت پارس پنج کورت است هر کورتی به پادشاهی که نهاد آن کورت به آغاز او کرده است بازخوانده اند... و هر کورتی از این پنج کورت چند شهر و نواحی است. (فارسنامه ابن البلخی ص 121). و از آثار وی (کیقباد) آن است که در ولایتها قسمت حدود کرد و کورتها کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 40). و رجوع به کوره ش-ود
لغت نامه دهخدا
کوزۀ گردن باریک را گویند، (برهان) (ناظم الاطباء)، این صورت در جهانگیری و رشیدی نیامده، ظاهراً ’کوزه’ را ’کوره’ خوانده اند، (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(کَوْ تَ)
کبوتر باشد و عربان حمام گویند. (برهان) (آنندراج). به معنی کبوتر است و آن را کپتر و کفتر نیز گویند و کوتر دری و تبری آن است. (انجمن آرا) :
روح ازپی آبروی خود را
خلد ازپی رنگ و بوی خود را
دست آب ده مجاورانش
ارزن ده برج کوترانش.
خاقانی (تحفهالعراقین، از آنندراج).
وآنگاه چو عنکبوت و کوتر
دزبان و رقیبشان به هر در.
خاقانی.
و رجوع به کبوتر شود
لغت نامه دهخدا
ماده ای سمی دارای ترکیب شیمیایی درهم و متفاوت که بومیان آمریکای جنوبی آن را برای زهرآلود ساختن نوک نیزۀ صید حیوانات به کار می بردند، این ماده از گیاهان مختلف خصوصاً گونه های مختلف جوزالقی و گیاهان تیره کبابه و تیره عشقه ها و غیره استخراج می شود، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
چاشنی که از آلو و انگور می سازند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
دهی از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار است و 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(جَ)
مرکز ولایتی در ایالت کورس فرانسه و دارای مناظری زیبا و محل رفت و آمد جهانگردان است. در این ولایت تجارت مرمر و میوه و شراب رونق دارد و از 16 بلوک و 110 بخش تشکیل یافته و 40400 تن سکنه دارد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(رِ تُنْ)
ویلیام (1808-1864 میلادی). از خدمتگزاران مذهب پروتستان بود. وی از دانشکدۀ آکسفورد فارغ التحصیل شد و قسمت اعظم اهتمام او صرف تحقیق در زبان و ادبیات سریانی گردید و در زبان و ادب عربی نیز به تحقیق پرداخت و کتاب الملل و نحل شهرستانی را به سال 1842 میلادی در لندن با اتقان تمام به طبع رسانید. (از معجم المطبوعات ج 2)
لغت نامه دهخدا
ظاهراً نام یکی از عیاران و سرغوغاهای سیستان است. (از حاشیۀ تاریخ سیستان ص 307) : و کورکتر حکم کرده (بود) که کثیر را اندر این روز بکشند و با یعقوب را شتاب گرفته بود نماز دیگر به سرای کورکتر شد... (تاریخ سیستان ص 307 و 308)
لغت نامه دهخدا
(گَ رَ)
روز سوم ماگ که زنان هند روزه می گیرند. (ماللهند بیرونی ص 287) ، روز سوم بیشاک که زنان هند عید گیرند. (ایضاً ماللهند ص 288)
لغت نامه دهخدا
پرنده ایست با پرواز عالی و با استقامت که از سار بزرگتر ولی از کبک کوچکتر است و خود راسته مشخصی را در بین پرندگان بوجود میاورد که بنام راسته کبوتران نامیده میشود و شامل تمام گونه های مختلف کبوتر ها میگردد. منقار کبوتر ان ضعیف و در قاعده بر آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارتر
تصویر کارتر
محفظه ای که زنجیر دوچرخه یا بعضی از آلات اتومبیل را می پوشاند
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ای سمی دارای ترکیب شیمیایی درهم و متفاوت که بومیان آمریکای جنوبی آنرا برای زهر آلود ساختن نوک نیزه صید حیوانات بکار میبرند. این ماده از گیاهان مختلف خصوصا گونه های مختلف جوالقی و گیاهان تیره کبابه و تیره عشقه ها و غیره استخراج میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دورتر
تصویر دورتر
ابعد
فرهنگ واژه فارسی سره
گره ی کور و غیرقابل گشودن
فرهنگ گویش مازندرانی
کبوتر، کبوتر جنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی