جدول جو
جدول جو

معنی کودزاده - جستجوی لغت در جدول جو

کودزاده
(دَ)
نام مادر هرمز پسر شاپور ساسانی. (از مجمل التواریخ و القصص ص 64)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
به روش کودکان مانند کودکان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سودازده
تصویر سودازده
مالیخولیایی، آشفته، شیفته، عاشق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوازاده
تصویر نوازاده
نوه زاده، نتیجه
فرهنگ فارسی عمید
(نَ دَ / دِ)
پسرزاده. دخترزاده. (جهانگیری) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نبیره. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج). نواسه. (جهانگیری). نبسه. (انجمن آرا) (آنندراج). نواده زاده. (حاشیۀ وحید دستگردی بر شرفنامۀ نظامی ص 80). رجوع به نوا شود:
نوآئین ترین شاه آفاق بود
نوازادۀ عیص اسحاق بود.
نظامی.
نوازادۀ زنگه را بازجست
طلب کرد و زنگار از آئینه شست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ بَ تَ / تِ)
آنکه سودا در مزاج او تأثیر کرده باشد. (آنندراج). دیوانه. (شرفنامۀ منیری) :
سودازده با قمر نسازد
صفرازده را شکر نسازد.
نظامی.
سودازده ای کز همه عالم بتو پیوست
دل نیک بدادت که دل از وی بگسستی.
سعدی.
ف تنه شاهد سودازدۀ باغ و بهار
عاشق نغمۀ مرغان سحر بازآمد.
سعدی.
روزگاریست که سودازدۀ روی توام
خوابگه نیست بجز خاک سر کوی توام.
سعدی.
در سنبلش آویختم از روی نیاز
گفتم من سودازده را کار بساز.
حافظ.
تابود نسخۀ عطری دل سودازده را
از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم.
حافظ.
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده ست
دل سودازده از غصه دو نیم افتاده ست.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ دَ / دِ)
فرزند کی. شاهزاده:
کی منم کی برد مخالف، تاج
جز به کی زاده کی دهند خراج ؟
نظامی.
رجوع به کی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ / نِ)
بچگانه وبطور بچگی. (ناظم الاطباء). بچگانه. همچون طفلان. (فرهنگ فارسی معین). چون کودکان. و رجوع به کودک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
بچه گانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سودازده
تصویر سودازده
((~. زَ دَ یا دِ))
دیوانه، عاشق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
((دَ نِ))
مانند کودکان بودن مجازاً، غیرمنطقی، نامعقول
فرهنگ فارسی معین
خیال زده، خیالی، آشفته، شیفته، سودایی، مالیخولیایی، دیوانه، مجنون
متضاد: عاقل، عاشق
متضاد: معشوق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بچگانه، طفلانه، کودک وار، کودک وش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
طفوليٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
Baby, Childish, Childlike, Childishly, Infantile
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
bébé, enfantin, de manière enfantine, infantile
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
bebé, infantil, de manera infantil
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
bebê, infantil, de maneira infantil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
Baby, kindisch, kindlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
dziecięcy, dziecinnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
детский , по-детски , инфантильный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
بچہ , بچگانہ , بچوں کی طرح , بچگانہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
শিশুর , শিশুসুলভ , শিশুর মতো , শিশুসুলভ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
ทารก , เด็กๆ , อย่างเด็ก , เด็ก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
mtoto, ya kitoto, kwa kijinga
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
bebek, çocukça
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
赤ちゃん , 子供っぽい , 子供のように , 幼児の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
婴儿的 , 孩子气的 , 幼稚地 , 幼稚的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
תינוק , ילדותי , כמו ילד , ילדי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
아기 , 어린이 같은 , 어린이처럼 , 유아의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
bayi, kekanak-kanakan, secara kekanak-kanakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
дитячий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
baby, kinderachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
bambino, infantile, in modo infantile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کودکانه
تصویر کودکانه
बच्चा , बचकाना , बालक-like , शिशुवत
دیکشنری فارسی به هندی