جدول جو
جدول جو

معنی کوتنگ - جستجوی لغت در جدول جو

کوتنگ
(تَ)
به معنی کدنگ است، و آن چوبی باشد که گازران بدان جامه را کوبند یعنی دقاقی کنند و آن را کوتنگ گازر هم می گویند و به عربی مدقه خوانند. (برهان) (آنندراج). کدنگه. کدین. کدینه. (فرهنگ فارسی معین) : وبیل، کوتنگ گازر که بعد شستن بدان کوبد و جلا دهد. (منتهی الارب). و رجوع به کدنگ و کدنگه و کدین و کدینه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کورنگ
تصویر کورنگ
(پسرانه)
نام پسر گرشاسپ از پادشاهان پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کورنگ
تصویر کورنگ
کرند، اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد، کرن، کرنگ، کران
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
نوعی پودنۀ جنگلی در زیارت گرگان. (گاابا)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فوتینج، معرب آن است که تره است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
ریسمانی است که قبا و لنگی و امثال آن بر آن اندازند و گاهی خوشه های انگور را از آن بیاویزند. (هفت قلزم)
لغت نامه دهخدا
(تِ کُ مِ)
دهی از دهستان بیشه سر است که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 1500 تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
با ثانی مجهول، حیز و مخنث و پشت پایی را گویند. (از برهان). به واو مجهول، به معنی هیز و مخنث و مأبون. (آنندراج). حیز و مخنث. (فرهنگ رشیدی). حیز و مخنث و مأبون. (ناظم الاطباء). مخنث. هیز. پشت پایی. امرد. (فرهنگ فارسی معین) :
آن مرد مردگای که کولنگ کنگ را
در حین فروبرد به کلیدان کون مدنگ
کولنگ پیش او چون نهد سینه بر زمین
فریاد و نعره دارد چون بر هوا کلنگ.
سوزنی (از فرهنگ رشیدی).
شید کافی سهمگین کولنگ بی هنجار شد
بر ره هموار او خس رست و ناهموار شد.
سوزنی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
به معنی خیز کردن وبرجستن باشد. (برهان). به معنی جستن به فتح جیم، مرادف خیزیدن است. (آنندراج). برجستن. (فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری). خیز و برجستگی. (ناظم الاطباء).
- با کوهنگ شدن چشم، قمع. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (احمد بن علی بیهقی، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(وَتَ)
خوشۀ انگور. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کو تنگ
تصویر کو تنگ
چوبی باشد که گازران بدان جامه را کوبند بعنی دقاقی کنند مدقه
فرهنگ لغت هوشیار
مخنث هیز پشت پایی امرد: آن مرد مرد گای که کولنگ لنگ را در حین فروبرد بکلیدان کون مدنگ. کولنگ پیش او چو نهد سینه بر زمین فریاد و نعره دارد چون بر هوا کلنگ. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کولنگ
تصویر کولنگ
((لَ))
هیز، مخنث
فرهنگ فارسی معین
چوبی پارو مانند که برای کوبیدن پارچه به کار رود، چوبی شبیه.، از توابع بیشه سر واقع در منطقه ی قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
کوبیدن، کوبیدن بیضه های چهارپایان مثل گاو و اسب و
فرهنگ گویش مازندرانی
کدگذاری، کد نویسی
دیکشنری اردو به فارسی