مخنث هیز پشت پایی امرد: آن مرد مرد گای که کولنگ لنگ را در حین فروبرد بکلیدان کون مدنگ. کولنگ پیش او چو نهد سینه بر زمین فریاد و نعره دارد چون بر هوا کلنگ. (سوزنی)
به معنی کدنگ است، و آن چوبی باشد که گازران بدان جامه را کوبند یعنی دقاقی کنند و آن را کوتنگ گازر هم می گویند و به عربی مدقه خوانند. (برهان) (آنندراج). کدنگه. کدین. کدینه. (فرهنگ فارسی معین) : وبیل، کوتنگ گازر که بعد شستن بدان کوبد و جلا دهد. (منتهی الارب). و رجوع به کدنگ و کدنگه و کدین و کدینه شود
با ثانی مجهول، حیز و مخنث و پشت پایی را گویند. (از برهان). به واو مجهول، به معنی هیز و مخنث و مأبون. (آنندراج). حیز و مخنث. (فرهنگ رشیدی). حیز و مخنث و مأبون. (ناظم الاطباء). مخنث. هیز. پشت پایی. امرد. (فرهنگ فارسی معین) : آن مرد مردگای که کولنگ کنگ را در حین فروبرد به کلیدان کون مدنگ کولنگ پیش او چون نهد سینه بر زمین فریاد و نعره دارد چون بر هوا کلنگ. سوزنی (از فرهنگ رشیدی). شید کافی سهمگین کولنگ بی هنجار شد بر ره هموار او خس رست و ناهموار شد. سوزنی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
به معنی خیز کردن وبرجستن باشد. (برهان). به معنی جستن به فتح جیم، مرادف خیزیدن است. (آنندراج). برجستن. (فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری). خیز و برجستگی. (ناظم الاطباء). - با کوهنگ شدن چشم، قَمَع. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (احمد بن علی بیهقی، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)