سردار رومی، پسر هزاره، (از فهرست ولف) (فرهنگ شاهنامه)، ازسرداران رومی در سپاه خسرو پرویز که در جنگ با بهرام چوبینه به دست بهرام کشته شد: چو بگسست کوت از میان سپاه از آهن به کردار کوهی سیاه، فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2774)، چو بشنید خسرو ز کوت این سخن دلش گشت پر درد رزم کهن، فردوسی (ایضاً)، چو کوت هزاره به ایران و روم نبینند هرگز به آباد بوم، فردوسی (ایضاً ص 2775)، و رجوع به شاهنامۀ فردوسی چ بروخیم ج 9 صص 2774- 2776 شود
سردار رومی، پسر هزاره، (از فهرست ولف) (فرهنگ شاهنامه)، ازسرداران رومی در سپاه خسرو پرویز که در جنگ با بهرام چوبینه به دست بهرام کشته شد: چو بگسست کوت از میان سپاه از آهن به کردار کوهی سیاه، فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2774)، چو بشنید خسرو ز کوت این سخن دلش گشت پر درد رزم کهن، فردوسی (ایضاً)، چو کوت هزاره به ایران و روم نبینند هرگز به آباد بوم، فردوسی (ایضاً ص 2775)، و رجوع به شاهنامۀ فردوسی چ بروخیم ج 9 صص 2774- 2776 شود
یکی از پنج سهمی که بر حسب سنت مبنای تقسیم محصول به شمار می رود، (فرهنگ فارسی معین)، یکی از سهم ها در معاملۀ مالک و زارع، بهر، بهره: سه کوت، پنج کوت، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، - سه کوت، طرز تقسیم محصول که به موجب آن دو سهم به زارع و یک سهم به مالک می رسد یا بالعکس، (فرهنگ فارسی معین)، با الغاء مالکیتهای عمده و تقسیم زمین های مزروعی اکنون این رسم از میان رفته است
یکی از پنج سهمی که بر حسب سنت مبنای تقسیم محصول به شمار می رود، (فرهنگ فارسی معین)، یکی از سهم ها در معاملۀ مالک و زارع، بهر، بهره: سه کوت، پنج کوت، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، - سه کوت، طرز تقسیم محصول که به موجب آن دو سهم به زارع و یک سهم به مالک می رسد یا بالعکس، (فرهنگ فارسی معین)، با الغاء مالکیتهای عمده و تقسیم زمین های مزروعی اکنون این رسم از میان رفته است
شهری بوده است از آشور به مسافت 15میلی شمال شرقی بابل و در آنجا خشتی از زمان نبوکدنصر باقی است و اسم این شهر بر آن نوشته شده است، (از قاموس کتاب مقدس) کوت الحواشم، دهی از بخش حومه سوسنگرد است که در شهرستان دشت میشان واقع است و 500 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) دهی از دهستان قصبۀ نصار است که در بخش قصبۀ معمرۀ شهرستان آبادان واقع است و 300 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) دهی از دهستان مینوحی است که در بخش قصبۀ معمرۀ شهرستان آبادان واقع است و 150 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) دهی از دهستان ده ملای بخش هندیجان است که در شهرستان خرمشهر واقع است و 150 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
شهری بوده است از آشور به مسافت 15میلی شمال شرقی بابل و در آنجا خشتی از زمان نبوکدنصر باقی است و اسم این شهر بر آن نوشته شده است، (از قاموس کتاب مقدس) کوت الحواشم، دهی از بخش حومه سوسنگرد است که در شهرستان دشت میشان واقع است و 500 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) دهی از دهستان قصبۀ نصار است که در بخش قصبۀ معمرۀ شهرستان آبادان واقع است و 300 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) دهی از دهستان مینوحی است که در بخش قصبۀ معمرۀ شهرستان آبادان واقع است و 150 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) دهی از دهستان ده ملای بخش هندیجان است که در شهرستان خرمشهر واقع است و 150 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
کود که بدان کشت را نیرو دهند، (ناظم الاطباء)، کود، رشوه، نیرو، بار، انبار، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به کود شود، مجموع، انباشته، (فرهنگ فارسی معین)، و رجوع به کوت کردن شود، پر، با برآمدگی از لب ظرف، مقابل سیله، فوق پری: یک کاسه کوت برنج، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
کود که بدان کشت را نیرو دهند، (ناظم الاطباء)، کود، رشوه، نیرو، بار، انبار، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به کود شود، مجموع، انباشته، (فرهنگ فارسی معین)، و رجوع به کوت کردن شود، پر، با برآمدگی از لب ظرف، مقابل سیله، فوق پری: یک کاسه کوت برنج، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
قلعه، (تحقیق ماللهند ص 157)، به زبان هندی قلعه را گویند، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، قلعه، حصار، (فرهنگ فارسی معین)، دژ، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به جزیره هرمز راه یافته، کوت - که عبارت از قلعه است - ترتیب داده مسکن گرفتند، (عالم آرای عباسی ص 64 از فرهنگ فارسی معین)، و رجوع به کوتوال شود
قلعه، (تحقیق ماللهند ص 157)، به زبان هندی قلعه را گویند، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، قلعه، حصار، (فرهنگ فارسی معین)، دژ، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به جزیره هرمز راه یافته، کوت - که عبارت از قلعه است - ترتیب داده مسکن گرفتند، (عالم آرای عباسی ص 64 از فرهنگ فارسی معین)، و رجوع به کوتوال شود
کبوتر باشد و عربان حمام گویند. (برهان) (آنندراج). به معنی کبوتر است و آن را کپتر و کفتر نیز گویند و کوتر دری و تبری آن است. (انجمن آرا) : روح ازپی آبروی خود را خلد ازپی رنگ و بوی خود را دست آب ده مجاورانش ارزن ده برج کوترانش. خاقانی (تحفهالعراقین، از آنندراج). وآنگاه چو عنکبوت و کوتر دزبان و رقیبشان به هر در. خاقانی. و رجوع به کبوتر شود
کبوتر باشد و عربان حمام گویند. (برهان) (آنندراج). به معنی کبوتر است و آن را کپتر و کفتر نیز گویند و کوتر دری و تبری آن است. (انجمن آرا) : روح ازپی آبروی خود را خلد ازپی رنگ و بوی خود را دست آب ده مجاورانش ارزن ده برج کوترانش. خاقانی (تحفهالعراقین، از آنندراج). وآنگاه چو عنکبوت و کوتر دزبان و رقیبشان به هر در. خاقانی. و رجوع به کبوتر شود
نام ناحیتی است از آن آنسوی رودیان به گیلان. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 149). شهرکی است از نواحی گیلان و هبهاﷲ بن ابی المحاسن بن ابی بکر جیلانی ابوالحسن - یکی از زهاد دقیق النظر در ورع و اجتهاد - بدانجا منسوب است. (از معجم البلدان). کوتم از اقلیم چهارم است و در کنار دریا افتاده است و بندرگاه کشتی که از گورگان و طبرستان و شیروان از آنجابیرون می آید و حاصل عظیم دارد. (نزهه القلوب). بندرگاه کوچکی بود در کنار مصب سفیدرود. کهدم. کوهدم. (فرهنگ فارسی معین) : و او (خداوند جلال الدین حسن بن... بزرگ امید) چهار دختر از امرای جیلانات بخواست. از دختر امیرۀ کوتم علاءالدین متولد شد. (تاریخ گزیدۀ چ نوایی ص 525)
نام ناحیتی است از آن آنسوی رودیان به گیلان. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 149). شهرکی است از نواحی گیلان و هبهاﷲ بن ابی المحاسن بن ابی بکر جیلانی ابوالحسن - یکی از زهاد دقیق النظر در ورع و اجتهاد - بدانجا منسوب است. (از معجم البلدان). کوتم از اقلیم چهارم است و در کنار دریا افتاده است و بندرگاه کشتی که از گورگان و طبرستان و شیروان از آنجابیرون می آید و حاصل عظیم دارد. (نزهه القلوب). بندرگاه کوچکی بود در کنار مصب سفیدرود. کهدم. کوهدم. (فرهنگ فارسی معین) : و او (خداوند جلال الدین حسن بن... بزرگ امید) چهار دختر از امرای جیلانات بخواست. از دختر امیرۀ کوتم علاءالدین متولد شد. (تاریخ گزیدۀ چ نوایی ص 525)
کتل. تپه. گردنه. (فرهنگ فارسی معین) : از کوتل کیالان که راهی است در نهایت صعوبت... روانه شدند. (عالم آرا ص 501 از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کتل شود، علمی که پیشاپیش دسته های عزاداری ایام محرم و صفر حرکت دهند و آن مرکب است از چوبی بلند که قسمت فوقانی آن را با استوانه ای که از پارچه های نخی یا ابریشمی رنگارنگ پوشانده اند و بر فراز آن پنجه مانندی نصب و آن را تزیین کنند. و رجوع به کتل شود، مرکب سواری خاص. این لفظ ترکی است. (آنندراج) (غیاث) ، اسب یدکی. اسب یدک. نوبتی. جنیبت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شرابی که بر کوتلان بار بود تلف شد ضرورت که ناچار بود. نزاری قهستانی (دیوان چ روسیه ص 65)
کُتَل. تپه. گردنه. (فرهنگ فارسی معین) : از کوتل کیالان که راهی است در نهایت صعوبت... روانه شدند. (عالم آرا ص 501 از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کتل شود، علمی که پیشاپیش دسته های عزاداری ایام محرم و صفر حرکت دهند و آن مرکب است از چوبی بلند که قسمت فوقانی آن را با استوانه ای که از پارچه های نخی یا ابریشمی رنگارنگ پوشانده اند و بر فراز آن پنجه مانندی نصب و آن را تزیین کنند. و رجوع به کتل شود، مرکب سواری خاص. این لفظ ترکی است. (آنندراج) (غیاث) ، اسب یدکی. اسب یدک. نوبتی. جنیبت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شرابی که بر کوتلان بار بود تلف شد ضرورت که ناچار بود. نزاری قهستانی (دیوان چ روسیه ص 65)
پرنده ایست با پرواز عالی و با استقامت که از سار بزرگتر ولی از کبک کوچکتر است و خود راسته مشخصی را در بین پرندگان بوجود میاورد که بنام راسته کبوتران نامیده میشود و شامل تمام گونه های مختلف کبوتر ها میگردد. منقار کبوتر ان ضعیف و در قاعده بر آمده است
پرنده ایست با پرواز عالی و با استقامت که از سار بزرگتر ولی از کبک کوچکتر است و خود راسته مشخصی را در بین پرندگان بوجود میاورد که بنام راسته کبوتران نامیده میشود و شامل تمام گونه های مختلف کبوتر ها میگردد. منقار کبوتر ان ضعیف و در قاعده بر آمده است