جدول جو
جدول جو

معنی کهین - جستجوی لغت در جدول جو

کهین
کوچک، کوچک تر، کهتر
تصویری از کهین
تصویر کهین
فرهنگ فارسی عمید
کهین
(کِ)
سیب صحرایی را گویند که به عربی زعرور و ذوثلثهحبات خوانند به سبب آنکه دانۀ آن سه پهلو می باشد. (برهان) (آنندراج). سیب صحرایی که آن را نقل خواجو و میوۀ خرس و ’کیل’ و ’کیلک’ نیز خوانند وبه تازی تفاح بری و ذوثلاث حبات و به یونانی زعرور نامند. (فرهنگ رشیدی). زعرور و ’کیل’ کوهی. (ناظم الاطباء). رجوع به کهیر شود
لغت نامه دهخدا
کهین
کوچکتر، اصغر
تصویری از کهین
تصویر کهین
فرهنگ لغت هوشیار
کهین
((کِ))
کوچکترین، خردترین
تصویری از کهین
تصویر کهین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهین
تصویر بهین
(دخترانه)
مرکب از بهین (بهترین) + آفرین (آفریننده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کوهین
تصویر کوهین
(پسرانه)
منسوب به کوه، نام گیاهی که ریشه آن مانند ریشه نی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهین
تصویر شهین
(دخترانه)
منسوب به شاه، مرکب از شه (شاه) + ین (پسوند نسبت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهین
تصویر مهین
(دخترانه)
ماه زیبا رو، مانند ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آهین
تصویر آهین
(پسرانه)
آهن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کرین
تصویر کرین
جرثقیل یا کرین (Crane) وسیله ای متحرک، چهار چرخه و مجهز به بازوی تاشویی که در انتهای آن سکویی قرار دارد. روی سکو دوربین قرار می گیرد و فیلم بردار، مدیر فیلم برداری و گاه حتی کارگردان هم پشت آن می نشینند. جرثقیل می تواند به جلو و عقب حرکت کند و بازو هم قادر به بالا و پایین رفتن است. عموما این دستگاه ها، برقی یا هیدرولیکی هستند، برخی از انواع آنها هم با دست راه می افتند. حرکت این وسیله نرم و روان است و میدان عمل وسیعی را در اختیار می گذارد. انواع کوچک این جرثقیل ها را تولیپ می نامند. تولیپ برای فیلم برداری در خارج از استودیو بسیار مفید است
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از کژین
تصویر کژین
کجین، جامه ای که در آن ابریشم خام به کار رفته باشد، برگستوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پهین
تصویر پهین
تهیه شده از پیه، آلوده به پیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهین
تصویر مهین
بزرگ، بزرگ تر، بزرگ ترین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهین
تصویر رهین
گروگذاشته شده، مرهون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کجین
تصویر کجین
جامه ای که در آن ابریشم خام به کار رفته باشد، برگستوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهین
تصویر شهین
مربوط به شاه، تپش، لرزش، در علم زیست شناسی صمغ نوعی درخت، در موسیقی نوعی ساز که از امروزه میان رفته است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کدین
تصویر کدین
چوبی که گازران با آن جامه را می کوبند، کوبین، شنگینه، برای مثال دل مؤمنان را ز وسواس امانی / سر ناصبی را به حجت کدینی (ناصرخسرو - ۱۷)
پتک، وسیلۀ پولادی سنگین شبیه چکش با دستۀ چوبی بزرگ که آهنگران با آن آهن را در روی سندان می کوبند، خایسک، پکوک، کوبن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهیر
تصویر کهیر
عارضه ای که به سبب آلرژی نسبت به بعضی مواد غذایی، سرم های تزریقی یا داروها به طور ناگهانی به صورت برآمدگی های سرخ رنگ و خارش دار در پوست بدن ظاهر می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمین
تصویر کمین
پنهان شدن در جایی به قصد از پا درآوردن دشمن یا شکار
کنایه از کمین کرده
کنایه از کمینگاه
کمترین، کم ارزش ترین، فرومایه ترین
کمین کردن: در جایی پنهان شدن به قصد از پا در آوردن دشمن یا شکار، کمین آوردن، کمین ساختن، کمین گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(کُ نَ / نِ)
کهنه. دیرین. قدیم:
چه آویزی در این چون می ندانی
که دینه ست این مدینه یا کهینه.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از کبین
تصویر کبین
مبلغی که بهنگام عقد نکاح بذمه مرد مقرر شود مهر: (این جهان نو عروس را ماند رطل کابینش گیر و باده بیار) (خسروی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاین
تصویر کاین
باشنده موجود حادث، جمع کاینین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کزین
تصویر کزین
که از این
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرین
تصویر کرین
جمع کره، گوی ها
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به کج، جامه ای بود که در درون آن بجای پنبه ابریشم (کج) می آکندند و در روز جنگ می پوشید ند کج آکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهین
تصویر رهین
مرهون، گرو کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهین
تصویر شهین
منسوب به شاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهین
تصویر پهین
فراخ و گشادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذهین
تصویر ذهین
زیرک باهوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهین
تصویر دهین
چرب شده، ضعیف
فرهنگ لغت هوشیار
فلزیست که در طبیعت غالبا بشکل اکسید یا کربناتیا سولفور دو فر وجود دارد. آنها را در کوره میگدازند و از آنها آهن خالص بدست میاورند و آن جسمی است سخت و محکم وزن مخصوص آن 8، 7 و در 1530 درجه حرارت گداخته میشود. اهن در هر جا وجود دارد و یکی از مفیدترین عناصر است و با زغال اساس صنعت را تشکیل میدهد یا آهن پولاد. آهن نر ذکر مقابل نرم آهن. یا آهن تر. آهن جوهر دار آهن سبز. یا آهن چکش خور. آهنی که بوسیله چکش قابلیت کشش و تشکیل باشکال مختلف را داشته باشد، یا آهن نر. پولاد روهینا مقابل نرم آهن. یا آهن افسرده کوفتن، کاری بیهوده کردن آهن سرد کوفتن، یا آهن سرد کوفتن، یا مثل دیو از آهن گریختن، سخت از چیزی دوری جستن، یا عصر (دورهء) آهن سومین دوره زندگی صنعتی انسان از لحاظ تقسیمات دیرین شناسی. اکنون نیز انسان در همین دوره زیست میکند آخرین بخش از دوره فلزات. این دوره از زمان پیدایش آهن (یعنی تقریبا 900 ق. م) آغاز میگردد عصر حدید، شمشیر، مطلق سلاح آهنین از درع و جوشن و خود ورانین و جز آنها، زنجیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهین
تصویر بهین
خوب نیکو، برگزیده منتخب، بهترین، گزیده ترین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهینه
تصویر کهینه
کوچکتر، کوچکترین، انگشت کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کژین
تصویر کژین
برگستوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهین
تصویر مهین
مهم
فرهنگ واژه فارسی سره