موضعی است در فارس. (از معجم البلدان). لاغر و کهرجان، این نواحی کارزین است و گرم سیر است و هوا و آب ناموافق... و در این دو جای جامع و منبر نیست. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 140). حاصلش غله و پنبه و خرماست. (از نزهه القلوب ج 3 ص 119)
موضعی است در فارس. (از معجم البلدان). لاغر و کهرجان، این نواحی کارزین است و گرم سیر است و هوا و آب ناموافق... و در این دو جای جامع و منبر نیست. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 140). حاصلش غله و پنبه و خرماست. (از نزهه القلوب ج 3 ص 119)
کرسان، ظرف چوبی یا گلی برای قرار دادن نان یا غذای دیگر در آن، صندوق چوبی یا گلی، کارگاه، کارستان، محل کار، برای مثال به نزدیک دریا یکی شارسان / پی افگند و شد شارسان کارسان (فردوسی۴ - ۱۸۸۶)
کرسان، ظرف چوبی یا گلی برای قرار دادن نان یا غذای دیگر در آن، صندوق چوبی یا گلی، کارگاه، کارستان، محل کار، برای مِثال به نزدیک دریا یکی شارسان / پی افگند و شد شارسان کارسان (فردوسی۴ - ۱۸۸۶)
کسی که در ورزش، مبارزه یا جنگ، موفقیت به دست آورده است، در ورزش تیمی که در یک دوره از مسابقات به مقام اول رسیده است، پهلوان، شخصیت اصلی داستان، وکیل، امین دخل و خرج، نگه دارنده
کسی که در ورزش، مبارزه یا جنگ، موفقیت به دست آورده است، در ورزش تیمی که در یک دوره از مسابقات به مقام اول رسیده است، پهلوان، شخصیت اصلی داستان، وکیل، امین دخل و خرج، نگه دارنده
ماه مهر، کنایه از پاییز، روز شانزدهم از هر ماه خورشیدی، در آیین زردشتی جشن باستانی که پارسیان از روز ۱۶ تا ۲۱ مهرماه برپا می کردند، برای مثال مهرگان نو درآمد بس مبارک مهرگان / فال سعد آورد و روز فرخ و بخت جوان (ازرقی - ۷۲)
ماه مهر، کنایه از پاییز، روز شانزدهم از هر ماه خورشیدی، در آیین زردشتی جشن باستانی که پارسیان از روز ۱۶ تا ۲۱ مهرماه برپا می کردند، برای مِثال مهرگان نو درآمد بس مبارک مهرگان / فال سعد آورد و روز فرخ و بخت جوان (ازرقی - ۷۲)
کاروان، گروه مسافرانی که با هم سفر می کنند، چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، اتاقک چرخ داری که به پشت اتومبیل وصل می شود و برای حمل کالا، حیوانات و اقامت در سفر مورد استفاده قرار می گیرد
کاروان، گروه مسافرانی که با هم سفر می کنند، چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، اتاقک چرخ داری که به پشت اتومبیل وصل می شود و برای حمل کالا، حیوانات و اقامت در سفر مورد استفاده قرار می گیرد
قهرمان، آنکه در ورزش، مبارزه یا جنگ، موفقیت به دست آورده است، در ورزش تیمی که در یک دوره از مسابقات به مقام اول رسیده است، پهلوان، شخصیت اصلی داستان، وکیل، امین دخل و خرج، نگه دارنده
قهرمان، آنکه در ورزش، مبارزه یا جنگ، موفقیت به دست آورده است، در ورزش تیمی که در یک دوره از مسابقات به مقام اول رسیده است، پهلوان، شخصیت اصلی داستان، وکیل، امین دخل و خرج، نگه دارنده
به لغت اهل مغرب نوعی بادام کوهی است و به عربی روغن آن را زیت الهرجان گویند. درد پشت را نافع است و قوه باه دهد. (برهان). لوزالبربر. (فهرست مخزن الادویه)
به لغت اهل مغرب نوعی بادام کوهی است و به عربی روغن آن را زیت الهرجان گویند. درد پشت را نافع است و قوه باه دهد. (برهان). لوزالبربر. (فهرست مخزن الادویه)
صورتی از طمرجان، یا طحوان، یا طیم جان، یا طمیرخان که دیهی است از حوالی مرغزار آورد (معروف به کوشک زرد) از مرغزارهای فارس. (نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 134)
صورتی از طمرجان، یا طحوان، یا طیم جان، یا طمیرخان که دیهی است از حوالی مرغزار آورد (معروف به کوشک زرد) از مرغزارهای فارس. (نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 134)
مهرگان. شانزدهم مهرماه. (بحر الجواهر). مهرگان و آن شانزدهم ماه مهر باشد. (مهذب الاسماء). نزد ایرانیان، چون نام روز و نام ماه یکی می شده است آن روز جشن می بوده است چنانکه تیرروز (سیزدهم) از تیرماه جشن تیرگان بوده است و بهمن روز (دوم) از بهمن ماه بهمنگان و روز مهر (شانزدهم) از ماه مهر مهرگان: خجسته مهرجان آمد سوی شاه جهان آمد بباید داد داد او به کام دل به هرچت گر. دقیقی. فرمود تا آن روز را جشنی سازند و مهرجان آن روز ساختند و پس آیین گشت که هر سال آن روز مهرجان میداشتند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 36). پس انوشروان اورا گفت مهرجان نزدیک آمده ست... و انوشروان با لشکر خویش قاعده نهاده بود که روز مهرجان خوانی عظیم خواهم نهاد... و فرستاد تا روز مهرجان را آن جماعت را بگیرند... و چون مهرجان درآمد فرمود تا بر شط دجله خوانی عظیم نهادند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 90). پس آن را (مشاهره را) وضع کردند و بر اهل بازار نهادند هدیۀ نوروز و مهرجان نام کردند و مهرجان روزی است در ایام خریف. (تاریخ قم ص 165)، مهرگان. وقت خزان. تیرماه. پائیز. مهرگان یعنی تیرماه. (دهار). رجوع به مهرگان شود
مهرگان. شانزدهم مهرماه. (بحر الجواهر). مهرگان و آن شانزدهم ماه مهر باشد. (مهذب الاسماء). نزد ایرانیان، چون نام روز و نام ماه یکی می شده است آن روز جشن می بوده است چنانکه تیرروز (سیزدهم) از تیرماه جشن تیرگان بوده است و بهمن روز (دوم) از بهمن ماه بهمنگان و روز مهر (شانزدهم) از ماه مهر مهرگان: خجسته مهرجان آمد سوی شاه جهان آمد بباید داد داد او به کام دل به هرچت گر. دقیقی. فرمود تا آن روز را جشنی سازند و مهرجان آن روز ساختند و پس آیین گشت که هر سال آن روز مهرجان میداشتند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 36). پس انوشروان اورا گفت مهرجان نزدیک آمده ست... و انوشروان با لشکر خویش قاعده نهاده بود که روز مهرجان خوانی عظیم خواهم نهاد... و فرستاد تا روز مهرجان را آن جماعت را بگیرند... و چون مهرجان درآمد فرمود تا بر شط دجله خوانی عظیم نهادند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 90). پس آن را (مشاهره را) وضع کردند و بر اهل بازار نهادند هدیۀ نوروز و مهرجان نام کردند و مهرجان روزی است در ایام خریف. (تاریخ قم ص 165)، مهرگان. وقت خزان. تیرماه. پائیز. مهرگان یعنی تیرماه. (دهار). رجوع به مهرگان شود