جدول جو
جدول جو

معنی کهربای - جستجوی لغت در جدول جو

کهربای(کَ رُ)
کهربا:
ربودندش آن دیوساران ز جای
چو کهبرگ را مهرۀ کهربای.
نظامی.
بیجاده اشارت در تو
رخساره چو کهربای کردم.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 641)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهربان
تصویر مهربان
(دخترانه)
دارای محبت و عاطفه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کهربا
تصویر کهربا
(دخترانه)
نام صمغی سخت شده و زرد رنگ که خاصیت جذب کنندگی دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهربان
تصویر شهربان
(پسرانه)
حاکم شهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دلربای
تصویر دلربای
(دخترانه)
زیبا، جذاب، معشوق، محبوب، نام نوعی عتیق که دارای دانه های ریز براق است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کارنای
تصویر کارنای
کرنا، شیپور بزرگ، نای جنگی، خرنای، کرنای، نای رویین، نای ترکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهربای سیاه
تصویر کهربای سیاه
در علم زمین شناسی زغالی سخت و براق از اقسام لینیت که به آسانی قبول جلا و صیقل می کند و در جواهرسازی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهرباد
تصویر زهرباد
دیفتری، بیماری واگیرداری که باعث ایجاد عشایی کاذب در حلق و حنجره می شود، از عوارض آن گلودرد، تب، سرفه، گرفتگی صدا و در صورت وخامت، ناراحتی های قلبی، کلیوی و فلج دست و پا را موجب می شود، خناق، بادزهره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاربان
تصویر کاربان
کاروان، گروه مسافرانی که با هم سفر می کنند، چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، اتاقک چرخ داری که به پشت اتومبیل وصل می شود و برای حمل کالا، حیوانات و اقامت در سفر مورد استفاده قرار می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهرمان
تصویر کهرمان
قهرمان، آنکه در ورزش، مبارزه یا جنگ، موفقیت به دست آورده است، در ورزش تیمی که در یک دوره از مسابقات به مقام اول رسیده است، پهلوان، شخصیت اصلی داستان، وکیل، امین دخل و خرج، نگه دارنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهربا
تصویر کهربا
صمغی زرد رنگ، فسیلی و از دستۀ هیدروکربن ها که به دلیل وجود الکتریسیتۀ ساکن کاه را جذب می کند و مصرف تزیینی دارد، زرد رنگ
کهربای سیاه: در علم زمین شناسی زغالی سخت و براق از اقسام لینیت که به آسانی قبول جلا و صیقل می کند و در جواهرسازی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهربان
تصویر شهربان
حاکم و نگهدارندۀ شهر
فرهنگ فارسی عمید
(کَ رَ)
کهربا. (ازاقرب الموارد). رجوع به مادۀ قبل و کهربا شود
لغت نامه دهخدا
(کَ رُ)
منسوب به کهربا. (ناظم الاطباء) ، به رنگ کهربا. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چهره از بیم کهربایی گشته. (ظفرنامه از امثال و حکم ص 1476) ، (اصطلاح فیزیک) مغناطیسی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
کهرباء. صمغ درختی است که چون مالیده شود کاه را جذب کند، و در این خاصیت با سندروس مشترک است. معرب کاه ربای فارسی است یعنی جاذب کاه، و پاره ای آن را کهرباه یا کهرباءه و نسبت بدان راکهربی گویند، و از آن است: سیال الکهربی. (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ قبل شود، نیرویی است که در بعضی از اجسام بر اثر مالش یا حرارت یافعل و انفعالات شیمیایی پیدا می شود و جذب کردن و تولید نور و لرزاندن اعصاب حیوانات و تجزیۀ آب و نمکهااز خواص و آثار آن است. (از المنجد). الکتریسیته
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاربان
تصویر کاربان
قطار شتر و استر وخر: (شتر بود بر کوه صد کاروان بهر کار بانکی یکی ساربان)، قافله کاروان: (دیههاء خواف و باخرز بشبیخونها و مغافصات فرو میگرفتند و میکشتند و کاربانها میزدند) (عتبه الکتبه)، وکیل (محمود بن عمر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارباف
تصویر کارباف
عنکبوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهربا
تصویر کاهربا
رباینده کاه، جذب کننده بسوی خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کربایش
تصویر کربایش
مارمولک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کربایس
تصویر کربایس
مارمولک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهرمان
تصویر کهرمان
قهرمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهربائیه
تصویر کهربائیه
پارسی تازی گشته کهربیک دانش کهرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهربان
تصویر شهربان
مرزبان، حاکم و نگهدارنده شهر
فرهنگ لغت هوشیار
اداره ایست که وظیفه آن حفظ امنیت شهر و استقرار نظم و تعقیب بزهکاران است و آن تابع وزارت کشور است نظمیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهربایی
تصویر کهربایی
منسوب به کهربا، مغناطیسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهربا
تصویر کهربا
رباینده کاه، که رباینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهربائی
تصویر کهربائی
پارسی تازی گشته کهربایی کهربکار (کارگر برق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهربا
تصویر کهربا
((کَ رُ))
یک نوع صمغ درختی به رنگ های زرد، سرخ و سفید که مانند سنگ سفت می شود و در اثر مالش خاصیّت الکتریسته پیدا می کند، کاهربا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهربان
تصویر شهربان
مامور پلیس، پلیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شهربانی
تصویر شهربانی
پلیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاربری
تصویر کاربری
آکتیویته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کهربا
تصویر کهربا
برق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
عطوفت، لطف
فرهنگ واژه فارسی سره
آهن ربا، مغناطیس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دیدن کهربا در خواب، دلیل بیماری است. اگر بیند کهربای بسیار داشت، دلیل که به رنج و سختی منفعت پدید آید. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب