جدول جو
جدول جو

معنی کنهزه - جستجوی لغت در جدول جو

کنهزه
(کَ هََ زَ / زِ)
کشواکش و خمیازه باشد که مردم را پیش از آمدن تب واقع شود و آن را به عربی تمطی گویند. (برهان) (آنندراج). تمطی و کشواکش، مثل آن حالتی که پیش از آمدن تب پدید آید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کنوزه
تصویر کنوزه
پنبۀ زده شده
فرهنگ فارسی عمید
(کُ وِ)
دهی از بخش نمین است که در 16هزارگزی شهرستان اردبیل واقع است و 232 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(زَ رَ)
درگذشتن از کسی و شتابی کردن. (منتهی الارب). گذشتن از کسی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کُ / کِ زَ / زِ)
پنبۀ برزده و حلاجی کرده. (برهان) (آنندراج). پنبۀ نرم. (فرهنگ رشیدی). پنبۀ نرم و آن را کنوزه نیز گویند و به ضم کاف اصح است چه کنوزه بوده یعنی، کمان زده چه بزه به لغت دری و تبری به معنی زده آمده است. (انجمن آرا). پنبۀ زده و حلاجی کرده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نُ زَ)
فرصت. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (اقرب الموارد). پروای کار. (منتهی الارب). ج، نهز، غنیمت. (منتهی الارب). اسم للشی ٔ الذی هو لک معرض، کالغنیمه. (متن اللغه). غارت. (ناظم الاطباء) ، گویند: هو نهزهالمختلس، ای صید لکل احد، طعمه و شکار هر کسی است. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کنوزه
تصویر کنوزه
پنبه برزده و حلاجی کرده پنبه نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهنزه
تصویر کهنزه
خمیازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهزه
تصویر نهزه
نهزه و نهزت در فارسی پروا، نخجیر فرصت، صید:جمع نهز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنوزه
تصویر کنوزه
((کَ یا کُ زَ یا زِ))
پنبه بر زده و حلاجی کرده، پنبه نرم
فرهنگ فارسی معین