جدول جو
جدول جو

معنی کنزا - جستجوی لغت در جدول جو

کنزا
عاقل و دانا و فیلسوف
تصویری از کنزا
تصویر کنزا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کفزا
تصویر کفزا
صابون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کندا
تصویر کندا
فیلسوف، حکیم، کاهن، گندا، کنداگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کناز
تصویر کناز
کاناز، قسمت انتهایی خوشۀ خرما که به شاخه چسبیده است، کنز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنبا
تصویر کنبا
فرانسوی پیکار رزم کشمکش
فرهنگ لغت هوشیار
آگنده گوشت سخت اندام: مرد از ریشه پارسی گنجگر گنج اندوز بن و بیخ خوشه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کندا
تصویر کندا
((کَ یا کُ))
دانا، حکیم، فیلسوف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کناز
تصویر کناز
((کَ))
بن و بیخ خوشه خرما. کاناز هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنا
تصویر کنا
فاعل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کنا
تصویر کنا
زمین، مرز، کنار، کناره
کننده، عامل، فاعل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنز
تصویر کنز
کاناز، قسمت انتهایی خوشۀ خرما که به شاخه چسبیده است، کناز
فرهنگ فارسی عمید
پارسی تازی گشته گنج، گنجه بن و بیخ خوشه خرما آنجا که بدرخت چسبیده. گنج گنجینه. یا کنز مخفی. هویت احدیت است که مکنون در غیب است و هو بطن کل ما بطن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنا
تصویر کنا
کننده، فاعل عامل: اگر اندر ذات وی بود وی پذیرا بودی نه کنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزا
تصویر نزا
نازا، عقیم، سترون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنز
تصویر کنز
((کَ نْ))
گنج، اندوخته، جمع کنوز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنا
تصویر کنا
((کُ یا کَ))
زمین، زمینی که کنارهای آن را جهت کشت مرز بسته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزا
تصویر نزا
((نَ))
عقیم، نازا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنز
تصویر کنز
گنج، خزینۀ سیم و زر، پول های طلا و نقره یا جواهر که در جایی پنهان کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید