جدول جو
جدول جو

معنی کندروج - جستجوی لغت در جدول جو

کندروج(کُ دَ)
کندروز. کندوی زنبور عسل. (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 276) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کندرو
تصویر کندرو
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پیشکار ضحاک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
ویژگی انسان یا حیوانی که آهسته و آرام حرکت می کند
فرهنگ فارسی عمید
(کَ دَ)
زمین پشته پشته. (برهان) (رشیدی) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شیب دار. (از فهرست ولف)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان مهرانروداست که در بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع است و 848 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
معرب است و آن ظرفی است مانند خم بزرگی که از گل سازند و در آن غله نگاه دارند. (منتهی الارب). ظرف بزرگ گلین که پر از غله کنند و به هندی کوطهی گویند و کندو، کندوک، کندوله نیز گویند. (آنندراج). آوند گلی که در آن غله ریزند. (ناظم الاطباء). کندو. (دهار) : خرمنی باشد ثلث وی به صدقه دادند و ثمن وی برای نفقه و تخم بازگرفتند و خمس باقی از بهر برزیگری بگذاشتند و سبع باقی در کندوج افکندند بیست کسری بماند اصل این خرمن چند بوده است. (یواقیت العلوم ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کندو شود
لغت نامه دهخدا
(تَ شُ)
بطی ءالسیر. مقابل تندرو. دیررو. گران رو. آنکه کندرفتار بود. آنکه در کارها بطی ٔ بود:
بشد بخت ایرانیان کندرو
شد آن دادگستر جهاندیده زو.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 281).
چو جمشید را بخت شد کندرو
به تنگ آوریدش جهاندار نو.
فردوسی.
کرا بخت خواهد شدن کندرو
سر نیزۀ او شود خار و خو.
فردوسی.
رخش با او لاغر و شبدیز با او کندرو
ورد با او ارجل و یحموم با او اژکهن.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(کُ)
مصطکی. (برهان) (رشیدی) (جهانگیری). کندر. (آنندراج) (انجمن آرا). اسم هندی کندر است. (فهرست مخزن الادویه) :
به غلمۀ طبقات طبق زنان سرای
به آبگینه و مازو و کندرو و گلاب.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 55).
وقت انداختن بخور کندرو در آتش. (ترجمه دیاتسارون ص 8).
این کندرو به رنگ نداند ز کهربا
و آن زهر را به طعم نداند ز زنجبیل.
مولانا مطهر (از فرهنگ رشیدی).
رجوع به کندر شود
لغت نامه دهخدا
(کُ رَ)
نام وزیر ضحاک. (برهان) (رشیدی) (جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا) (از فهرست ولف) :
ورا کندرو خواندندی به نام
به کندی زدی پیش بیداد گام.
فردوسی.
سخنها چو بشنید زو کندرو
بکرد آنچه گفتش جهاندار نو.
فردوسی.
به کاخ اندر آمد روان کندرو
به ایوان یکی تاجور دیدنو.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
یونانی تازی گشته جو رومی از گیاهان گیاهی است از تیره گندمیان که در زمینهای کم قوت و بدون کود کاشته میشود. این گیاه که گندم غلافی نیز نامیده میشود برخلاف گندم معمولی دارای جلد یا غلاف است و باسانی نیز از غلافش بیرون نمیاید و بمناسبت داشتن این غلاف آنرا جورومی نیز گویند خندراوس شعیر الرومی علس جو رومی
فرهنگ لغت هوشیار
ظرفی گلین مانند خمی بزرگ که آنرا پر از غله کنند کندوج: از تو دارم هر چه در خانه خنور وز تو دارم نیز گندم در کنور. (رودکی)، ظرفی یا جعبه ای چوبین یا حصیری که برای نگهداری زنبور های عسل و عسل گرفتن از آنها سازند. یا نیلگون کندو. آسمان: زین فاحشه گنده پیر زاینده بنشسته میان نیلگون کندو. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
آنکه در کارها کند رفتار کند، دیررو، آهسته رو
فرهنگ لغت هوشیار
بطی ء، بطی ء السیر
متضاد: تندرو، سریع السیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
الجمرة الخبيثة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
Slowmoving
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
à mouvement lent
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
повільно рухається
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
inayoenda polepole
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
de movimento lento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
langsam bewegend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
powoli poruszający się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
سست چلنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
ধীর গতিতে চলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
เคลื่อนที่ช้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
yavaş hareket eden
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
de movimiento lento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
遅い動き
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
缓慢移动的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
נע לזמן רב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
느리게 움직이는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
bergerak lambat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
धीमा चलता हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
медленно движущийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
a movimento lento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
langzaam bewegend
دیکشنری فارسی به هلندی