جدول جو
جدول جو

معنی کندرو - جستجوی لغت در جدول جو

کندرو
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پیشکار ضحاک
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
فرهنگ نامهای ایرانی
کندرو
ویژگی انسان یا حیوانی که آهسته و آرام حرکت می کند
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
فرهنگ فارسی عمید
کندرو
آنکه در کارها کند رفتار کند، دیررو، آهسته رو
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
فرهنگ لغت هوشیار
کندرو
Slowmoving
تصویری از کندرو
تصویر کندرو
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کندرو
de movimento lento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کندرو
langsam bewegend
دیکشنری فارسی به آلمانی
کندرو
powoli poruszający się
دیکشنری فارسی به لهستانی
کندرو
медленно движущийся
دیکشنری فارسی به روسی
کندرو
повільно рухається
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کندرو
de movimiento lento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کندرو
à mouvement lent
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کندرو
a movimento lento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کندرو
langzaam bewegend
دیکشنری فارسی به هلندی
کندرو
धीमा चलता हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
کندرو
bergerak lambat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کندرو
بطيءٌ الحركة
دیکشنری فارسی به عربی
کندرو
느리게 움직이는
دیکشنری فارسی به کره ای
کندرو
נע לזמן רב
دیکشنری فارسی به عبری
کندرو
缓慢移动的
دیکشنری فارسی به چینی
کندرو
遅い動き
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کندرو
yavaş hareket eden
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کندرو
inayoenda polepole
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کندرو
เคลื่อนที่ช้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
کندرو
ধীর গতিতে চলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
کندرو
سست چلنے والا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یونانی تازی گشته جو رومی از گیاهان گیاهی است از تیره گندمیان که در زمینهای کم قوت و بدون کود کاشته میشود. این گیاه که گندم غلافی نیز نامیده میشود برخلاف گندم معمولی دارای جلد یا غلاف است و باسانی نیز از غلافش بیرون نمیاید و بمناسبت داشتن این غلاف آنرا جورومی نیز گویند خندراوس شعیر الرومی علس جو رومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندرو
تصویر تندرو
چالاک و سریع السیر، زشت، ناخوش و خشمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنسرو
تصویر کنسرو
خوراک آماده که در قوطی سربستۀ فاقد هوا نگه داری می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تندرو
تصویر تندرو
اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، ترش روی، متربّد، دژبرو، عبّاس، عابس، بداغر، گره پیشانی، زوش، اخم رو، سخت رو، ترش رو، عبوس، بداخم، روترش، تیموک
بخیل
فرهنگ فارسی عمید
ماده خوراکی که آن را بصورت استریلیزه در قوطی یا محفظه کاملاً مسدود نگهداری کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کندور
تصویر کندور
لاتینی تازی گشته شاهرخ کرکس آمریکایی
فرهنگ لغت هوشیار
مرغی است کوچک کبود که در آب نشیند کندره. توضیح ازین تعریف که در فرهنگها (معیار جمالی سروری) آمده هویت آن شناخته نشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندرو
تصویر تندرو
((تُ رُ))
آن که در حرکت و رفتن سریع باشد، بی باک، بی پروا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنسرو
تصویر کنسرو
((کُ س))
غذای آماده که در قوطی سربسته و فاقد هوا نگه داری می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تندرو
تصویر تندرو
مقابل کندرو، انسان یا حیوان یا وسیلۀ نقلیه ای که می تواند تند حرکت کند، تندرونده، تندرفتار، تیزرفتار، کنایه از بی باک، بی پروا، کنایه از افراطی، کسی که در وابستگی به عقیده ای تعصب دارد
فرهنگ فارسی عمید