- کند
- قند
معنی کند - جستجوی لغت در جدول جو
- کند
- مقابل تند، دارای حرکت آهسته و آرام
مقابل تیز، فاقد برندگی
کنده
شجاع، دلیر، پهلوان
- کند
- قند
جراحت، گودال
پسوند متصل به واژه به معنای کنده شده مثلاً آبکند،
کند و کاو: کنایه از کندن و کاویدن، کنایه از تفحص، تجسس
کند و کوب: کندن و کوبیدن، آشوب، تشویش، اضطراب،برای مثال نه گفت اندر او کار کردی نه چوب / شب و روز از او خانه در کند و کوب (سعدی۱ - ۱۲۴)
- کند
- تیغی که دم آن تیز نباشد و چیزی را به سختی ببرد
- کند
- محل و موضع و قریه و شهر و آن به صورت پسوند در اسامی امکنه ماوراءالنهر دیده می شود، اوزکند، در ترکیبات به معنی «کنده» آید
- کند
- گریز
- کند ((کَ))
- جراحت، ریش
- کند ((کُ))
- مقابل تیز و تند، کودن و نادان، دلیر و پهلوان
- کند
- کنده و چوب ستبری که بر پای اسیران و مجرمان می بستند
- کند
- Blunt, Obtuse, Plodding, Slow, Laggardly, Sluggish
- کند
- cego, vagarosamente, obtuso, lento
- کند
- stumpf, träge, langsam
- کند
- tępy, powolnie, powolny
- کند
- тупой , медлительно , медленный
- کند
- тупий , повільно , повільний , повільний
- کند
- romo, tardíamente, obtuso, lento
- کند
- émoussé, lentement, obtus, lent
- کند
- smussato, pigramente, ottuso, lento
- کند
- bot, traag, langzaam
- کند
- कुंद , सुस्त रूप से , मंदबुद्धि , धीमा
- کند
- tumpul, dengan lambat, lambat
- کند
- غامضٌ , ببطءٍ , كليل , بطيءٌ
- کند
- 둔한 , 느리게 , 느린
- کند
- כבד , באיטיות , קֵהֶה , איטי , איטי
- کند
- 钝的 , 迟缓地 , 迟钝的 , 缓慢的 , 慢的
- کند
- 鈍い , のろのろと , 鈍い , 遅い
- کند
- kör, ağır bir şekilde, aptal, yavaş
- کند
- kiziwi, kwa polepole, butu, polepole
- کند
- ทู่ , อย่างล่าช้า , ทื่อ , ช้า
- کند
- মূঢ় , ধীরগতিতে , বোকা , ধীর
- کند
- کند , سستی سے , کند ذہن , سست
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فیلسوف، حکیم، کاهن، گندا، کنداگر
کاسه سفالی