کنجکاوی (کُ) تفحص و تلاش و دقت و غور و امعان. (غیاث) (آنندراج). تفحص دقیق. غوررسی. (فرهنگ فارسی معین) ادامه... تفحص و تلاش و دقت و غور و امعان. (غیاث) (آنندراج). تفحص دقیق. غوررسی. (فرهنگ فارسی معین) لغت نامه دهخدا
کنجکاوی تتبع، تجسس، تدقیق، جستجو، خرده بینی، دقت، مداقه ادامه... تتبع، تجسس، تدقیق، جستجو، خرده بینی، دقت، مداقه فرهنگ واژه مترادف متضاد
کنجکاویکُنجکاوی ความอยากรู้อยากเห็น ادامه... ความอยากรู้อยากเห็น تصویر کنجکاوی دیکشنری فارسی به تایلندی