جدول جو
جدول جو

معنی کنارات - جستجوی لغت در جدول جو

کنارات
(کَنْ نا / کِنْ نا)
ج کناره (ک ن نا ر / ک ن نا ر) . (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کناره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آپارات
تصویر آپارات
آپارات سینما (Movie Projector) دستگاهی نوری - مکانیکی است که برای نمایش تصاویر متحرک و پخش آن بر روی یک صفحه استفاده می شود. اغلب بخش های نوری و مکانیکی این دستگاه، به جز دستگاه های نورپردازی و صدا، در دوربین های فیلم برداری وجود دارند.
اولین آپارات سینما، زئوپراکسیسکوپ بود که به دست ادوارد مایبریج، مخترع بریتانیایی، در ۱۸۷۹ ساخته شد. زئوپراکسیسکوپ تصاویر را از دیسک های شیشه ای چرخان با توالی سریع، پخش می کرد تا حس حرکت را القاء کند. آپارات سینما پیشرفته تر، به دست لویی لو پرنس در زمانی که در شهر لیدز کار می کرد، اختراع شد. در ۱۸۸۸، او صاحب حق امتیازی برای ساخت دستگاهی با ۱۶ لنز که ترکیبی بود از دوربین فیلم برداری و آپارات، شد. او از نسخه ارتقاء یافته این دستگاه برای ضبط اولین تصاویر متحرک به نام چشم انداز باغ روندهی استفاده کرد.
برادران لومیر اولین دستگاه موفق آپارات سینما را اختراع کردند. آن ها اولین فیلم شان، کارگران در حال خروج از کارخانه لومیر را در ۱۸۹۴ ساختند که یک سال بعد در لسیوته به نمایش درآمد. سینماتوگراف در نمایشگاه ۱۹۰۰ پاریس هم شرکت داده شد. در نمایشگاه، فیلم های ساخته شده به دست برادران لومیر، به وسیله آپارات، روی پرده بزرگی به ابعاد ۱۶ در ۲۱ متر به نمایش درآمد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از خسارات
تصویر خسارات
خسارت، ضرر کردن، زیان دیدن، زیان، غرامت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امارات
تصویر امارات
اماره ها، نشانه ها، جمع واژۀ اماره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امارات
تصویر امارات
امارت ها، ولایت ها، جمع واژۀ امارت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنترات
تصویر کنترات
قرارداد، مقاطعه کاری
فرهنگ فارسی عمید
(کُ)
جمع واژۀ کناسه. (ناظم الاطباء). رجوع به کناسه شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ کاره، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
قرارداد. (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران ’قرارداد’ را به جای این کلمه پذیرفته است. رجوع به قرارداد و واژه های نو فرهنگستان ایران ص 58 شود.
- کنترات بستن، قرارداد بستن. قرارداد با کسی یا مؤسسه ای بستن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کُنْ نا)
رجوع به کناشه شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
جمع واژۀ کنایه و کنایت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین). اسمهائی هستند که برای دلالت بر عدد مبهم وضع شده اند و آنها: کم، کذا، کیت و ذیت باشند... کنایات در فارسی عبارتند از: ضمیر، اسم اشاره، موصولات، مبهمات و ادوات استفهام... البته اینها را در قواعد عرب مبهمات نامند. (از فرهنگ علوم نقلی دکتر سجادی ص 442)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کنترات
تصویر کنترات
قرارداد، پیمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنایات
تصویر کنایات
جمع کنایه و کنایت، مبهمات و ادوات استفهام
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سیار، جمع سیاره، گدان مونث سیار، کوکبی که گرد آفتاب یا کوکب دیگر گردد و از آن کسب نور کند جمع سیارات سیارگان سیاره ها. توضیح در منظومه شمسی ما 9 سیاره است: عطارد زهره زمین مریخ مشتری زحل اورانوس نپتون پلتون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنفرات
تصویر تنفرات
جمع تنفر، آژیغ ها جمع تنفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنکرات
تصویر تنکرات
جمع تنکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکرارات
تصویر تکرارات
جمع تکرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناظرات
تصویر تناظرات
جمع تناظر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنافرات
تصویر تنافرات
جمع تنافر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسارات
تصویر خسارات
جمع خسارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکارات
تصویر انکارات
جمع انکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امارات
تصویر امارات
فرمانروائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنایات
تصویر جنایات
جمع جنایت، جنوری ها ریفتکی ها گناهان جمع جنایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمارات
تصویر جمارات
جمع جمار
فرهنگ لغت هوشیار
دیدار کردن (شخص بزرگ و محترم) باز دید کردن، بمشاهده متبرک و بقعه ها رفتن، دعایی که به عنوان تشرف باطنی برای امامها امامزاده ها و اولیا خوانند حجع: زیارات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیارات
تصویر دیارات
جمع دیار، خانه ها سراها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنانات
تصویر کنانات
جمع کنانه، ترکش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کناشات
تصویر کناشات
جمع کناشه، بنگرید به کناشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آپارات
تصویر آپارات
دستگاه نمایش فیلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشارات
تصویر اشارات
جمع اشاره، علامتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادارات
تصویر ادارات
جمع اداره، اواره ها گردانه ها، جمع اداره
فرهنگ لغت هوشیار
در کنار گرفتن: دست بگشاد و کنار انش گرفت همچو عشق اندر دل و جانش گرفت. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنترات
تصویر کنترات
((کُ تُ))
قرارداد، قرارداد برای کارهای ساختمانی و غیره، پیمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آپارات
تصویر آپارات
ابزار، دستگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
پیمان، پیمان نامه، قرارداد، مقاطعه
فرهنگ واژه مترادف متضاد