- کنار
- جنب
معنی کنار - جستجوی لغت در جدول جو
- کنار
- میوۀ سدر، درخت سدر، درختی گرمسیری و تناور با برگ های ریز و میوۀ کوچک و خوردنی که برگ آن برای شستشوی مو به کار می رود، شجر النبق، سدره، سدرة المنتهیٰ
- کنار
- گوشه و طرف، پهلو
- کنار ((کُ))
- میوه درخت سدر
- کنار ((کِ یا کَ))
- پهلو، طرف، آغوش، دامن
کنار گود نشستن: کنایه از در کاری درگیر شدن
- کنار
- پهلو، یک طرف چیزی
کنار آمدن: با کسی سازش کردن و اختلاف خود را رفع کردن، موافقت کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ساحل، حاشیه
کنار، کنار چیزی، کرانه، ساحل
کناره جستن: کنایه از کناره گرفتن، دوری کردن
کناره گرفتن: کناره جستن، کناره کردن، کنایه از از مردم دوری کردن، گوشه نشین شدن
کناره جستن: کنایه از کناره گرفتن، دوری کردن
کناره گرفتن: کناره جستن، کناره کردن، کنایه از از مردم دوری کردن، گوشه نشین شدن
لاتینی تازی گشته قناری بنگرید به قناری از کیناری هندی کدو سنتور سنتور هندی از سازها منسوب به کنار کرانی. یکی از انواع سنتور دستی که بجای کاسه طنین دارای کدو های میان تهی است که بقطعه چوبی نصب شده
شندف دهل کلی (دایره زنگی)
چوبی یا آهنی دراز دارای میخ های بلند که در دکان قصابی گوشت را به آن آویزان می کنند، قناره
Nextdoor
vizinho
nachbarlich
sąsiedni
соседний
сусідній
vecino
voisin
vicino di casa
buurman
पड़ोसी
tetangga
جاريٌّ
שׁוֹכֵן בַּשְּׁכִּיוּת
kapı komşusu
jirani
ข้างบ้าน
পাশের
ہمسایہ