جدول جو
جدول جو

معنی کمیهی - جستجوی لغت در جدول جو

کمیهی
(کُمْ مَ ها)
سرگشته. یقال: ذهبت ابله کمیهی، ای رکبت رأسها و لاتدری این تتوجه. (منتهی الارب). سرگشته. یقال: ذهبت ابله کمیهی، ای لم یدر این ذهبت. (ناظم الاطباء). ذهبت ابله کمیهی، کذهبت عمّیهی ̍،یعنی ندانست که شترش کجا رفت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کماهی
تصویر کماهی
همچنان که هست
فرهنگ فارسی عمید
(عُمْ مَ ها)
بمعنی عمهی است. (منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به عمّهی شود
لغت نامه دهخدا
تیره ای از بهمئی از شعبه لیراوی، از ایلهای کوه کیلویۀ فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89)
لغت نامه دهخدا
(وَ چُ دَ)
رجوع به ترکیبهای کما شود
لغت نامه دهخدا
(کَمْ می یَ)
دارای کمیت بودن. (فرهنگ فارسی معین) : کمیتی و مانندگی یکی است به عرضی. (دانشنامه از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کمیت شود
لغت نامه دهخدا
(سُمْ می ها)
دروغ باطل. سمیهاء. مثله و عفان. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سمیهی
تصویر سمیهی
سخنان یاوه دروغ بیهوده (باطل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کماهی
تصویر کماهی
چنان که بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمیچی
تصویر کمیچی
منسوب به کمیچه کمانچه زن کمانچه نواز
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده چندگی دارای کمیت بودن: کمیتی و مانند گی یکی است بعرضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمیه
تصویر کمیه
کمیت در فارسی مونث کمی چندی
فرهنگ لغت هوشیار