جدول جو
جدول جو

معنی کمیم - جستجوی لغت در جدول جو

کمیم
(کَ)
پیچیده و ملفوف و تاه شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمیم
تصویر تمیم
(دخترانه و پسرانه)
مهره چشم زخم، دارای خلقت تمام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شمیم
تصویر شمیم
(دخترانه)
بوی خوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صمیم
تصویر صمیم
(پسرانه)
صمیمی، میانه، وسط، اوج و نهایت شدت یا ترقی چیزی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کمیل
تصویر کمیل
(پسرانه)
نام پسر زیاد از یاران علی (ع)، نام دعایی است منسوب به کمیل پسر زیاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کلیم
تصویر کلیم
(پسرانه)
هم سخن، سخنگو، لقب موسی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کریم
تصویر کریم
(پسرانه)
بخشنده، سخاوتمند، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رمیم
تصویر رمیم
پوسیده، کهنه، استخوان پوسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتیم
تصویر کتیم
نهفته، پنهان، مشکی که آب از آن تراوش نکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمیم
تصویر دمیم
زشت، زشت رو، حقیر و پست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمیز
تصویر کمیز
شاش، ادرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود
شاش، ادرار، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، گمیز، شاشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طمیم
تصویر طمیم
نوعی پارچه و جامۀ فاخر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شمیم
تصویر شمیم
بوی خوش، بلند، مرتفع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذمیم
تصویر ذمیم
نکوهیده، زشت، ناپسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمیت
تصویر کمیت
اسبی که رنگش بین سیاهی و سرخی است، اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صمیم
تصویر صمیم
خالص، محض، اصل، اوج و شدت هر چیز، به ویژه گرما یا سرما
صمیم زمستان: سرمای سخت وسط زمستان
از صمیم قلب: کنایه از از ته دل، از روی میل، شوق و صدق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمین
تصویر کمین
پنهان شدن در جایی به قصد از پا درآوردن دشمن یا شکار
کنایه از کمین کرده
کنایه از کمینگاه
کمترین، کم ارزش ترین، فرومایه ترین
کمین کردن: در جایی پنهان شدن به قصد از پا در آوردن دشمن یا شکار، کمین آوردن، کمین ساختن، کمین گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمیک
تصویر کمیک
خنده آور، خنده دار مثلاً نمایش کمیک، مربوط به کمدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمیم
تصویر عمیم
فرا گیرنده، شامل، کامل، تمام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمیت
تصویر کمیت
مقدار چیزی که سنجیده یا شمرده شود، اندازه، مقدار، چندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امیم
تصویر امیم
امام ها، پیشواها، پیش نماز ها، دوازده پیشوای بزرگ که اول آنان علی بن ابی طالب (ع) و آخر آنان امام عصر می باشد، در تصوف پیرها، شیخ ها، جمع واژۀ امام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیم
تصویر کلیم
کلیم الله، آنکه خداوند با او سخن گفته است، لقب حضرت موسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کریم
تصویر کریم
بخشنده، صاحب کرم، سخی، از نام ها و صفات خداوند، از صفات قرآن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ جَزْ زُء)
غلاف شکوفه بیرون آوردن درخت. (زوزنی) (تاج المصادربیهقی). کمام برآوردن درخت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، کلاه پوشانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، آستین قرار دادن پیراهن را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شمیم
تصویر شمیم
بوی خوش، بوی عطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمیم
تصویر تمیم
متردد بودن میان دو چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمیم
تصویر خمیم
ممدوح، گران روح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمیم
تصویر حمیم
قریب و خویشاوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امیم
تصویر امیم
نیک بالا خوش اندام، کوفته بینی، شکسته سر، یاوه گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمیم
تصویر جمیم
گیاه بسیار و انبوه که زمین را بپوشاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمیم
تصویر رمیم
پوسیده شدن استخوان، کهنه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمیم
تصویر دمیم
پست، زشتروی، خرد، انداینده روغن مالیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذمیم
تصویر ذمیم
نا پسند، نکوهیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضمیم
تصویر ضمیم
همراه، گرد آورده همراه صاحب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمیت
تصویر کمیت
چندی
فرهنگ واژه فارسی سره