جدول جو
جدول جو

معنی کمی - جستجوی لغت در جدول جو

کمی
نقص، قدری
تصویری از کمی
تصویر کمی
فرهنگ واژه فارسی سره
کمی
کم بودن مثلاً کمی درآمد، به مقدار کم، اندکی
کنایه از پستی، فرومایگی، حقارت
نقصان، کاستی
کمین، کمترین، کم ارزش ترین، فرومایه ترین
تصویری از کمی
تصویر کمی
فرهنگ فارسی عمید
کمی
اندک، ندرت، قلت، مقابل بیشی و کثرت
تصویری از کمی
تصویر کمی
فرهنگ لغت هوشیار
کمی
((کَ یّ))
مرد با سلاح، دلاور مسلح، جمع کماه (کمات)
تصویری از کمی
تصویر کمی
فرهنگ فارسی معین
کمی
Quantitative, Slightly
تصویری از کمی
تصویر کمی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کمی
quantitativo, ligeiramente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کمی
quantitativ, leicht
دیکشنری فارسی به آلمانی
کمی
ilościowy, lekko
دیکشنری فارسی به لهستانی
کمی
количественный , слегка
دیکشنری فارسی به روسی
کمی
кількісний , трохи
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کمی
cuantitativo, ligeramente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کمی
quantitatif, légèrement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کمی
quantitativo, leggermente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کمی
kwantitatief, licht
دیکشنری فارسی به هلندی
کمی
मात्रात्मक , थोड़ा
دیکشنری فارسی به هندی
کمی
kuantitatif, sedikit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کمی
كمّيٌّ , قليلًا
دیکشنری فارسی به عربی
کمی
양적 , 약간
دیکشنری فارسی به کره ای
کمی
כמותי , במידה מועטה
دیکشنری فارسی به عبری
کمی
定量的 , 略微
دیکشنری فارسی به چینی
کمی
定量的な , 少し
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کمی
niceliksel, hafifçe
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کمی
kiasi, kidogo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کمی
เชิงปริมาณ , เล็กน้อย
دیکشنری فارسی به تایلندی
کمی
পরিমাণগত , সামান্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
کمی
مقداری , تھوڑا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کمیت
تصویر کمیت
چندی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کمیز
تصویر کمیز
شاش، ادرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود
شاش، ادرار، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، گمیز، شاشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمیت
تصویر کمیت
اسبی که رنگش بین سیاهی و سرخی است، اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمیت
تصویر کمیت
مقدار چیزی که سنجیده یا شمرده شود، اندازه، مقدار، چندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمیت
تصویر کمیت
چندی، مقابل کیفیت، اندازه، مقدار، چیزی که سنجیده یا شمرده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمیت
تصویر کمیت
((کَ مُِ یَُ))
اندازه، مقدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمیت
تصویر کمیت
اسب سرخ رنگ که به سیاهی زند، کسی لنگ بودن در انجام کاری کم مایه و ناتوان بودن، شراب لعل انگوری که به سیاهی می زند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمیز
تصویر کمیز
((کُ مِ))
ادرار، شاش، گمیز هم گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمیت
تصویر کمیت
Quantity
دیکشنری فارسی به انگلیسی