جدول جو
جدول جو

معنی کمهده - جستجوی لغت در جدول جو

کمهده(کَ هَُ دَ)
سر نره. (منتهی الارب). سر نره و حشفه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ هَِ دَ)
جمع واژۀ مهاد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). زمینها.
لغت نامه دهخدا
(کِ دَ)
کماد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جامه پاره ای که گرم کرده بر جای درد نهند تا درد آن بیاساید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کماد شود
لغت نامه دهخدا
(زَ زَ)
فراهم آوردن جامه و استوار بستن آن جهت سفر، گرد آوردن شتران، منع کردن حق کسی را. گویند: کمهل علینا، ای منعنا حقنا، پوشیدن سخن و تعمیه نمودن آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُمْ مَ دَ)
سر نره. (منتهی الارب). سر نره و حشفه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ مُدْ دَ)
نره. (منتهی الارب). نره و ذکر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ هَُ)
بزرگ سر نره. (از منتهی الارب) (آنندراج). بزرگ حشفه. (ناظم الاطباء) ، سر نرۀ بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج). حشفۀ کلان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ هََ دَ)
جمع واژۀ مهده. (ناظم الاطباء). رجوع به مهده شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ)
زمین بلند یا زمین پست هموار نرم. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). زمین بلند یا زمین پست. (آنندراج). زمین پست و هموار و نرم. ج، مهد. (از اقرب الموارد). ج، مهده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از امهده
تصویر امهده
جمع مهاد، گهواره ها، پسته ها زمین های پست، بسترها، گستردنی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممهده
تصویر ممهده
مونث ممهد
فرهنگ لغت هوشیار