جدول جو
جدول جو

معنی کمرنگ - جستجوی لغت در جدول جو

کمرنگ
آنچه که دارای رنگی ضعیف و پریده باشد مقابل پر رنگ
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
کمرنگ
پریده رنگ، تاریک، سیاه
متضاد: پررنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کمرنگ
باهتٌ
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به عربی
کمرنگ
Faded
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کمرنگ
fané
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کمرنگ
desbotado
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کمرنگ
verblasst
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به آلمانی
کمرنگ
wyblakły
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به لهستانی
کمرنگ
выцветший
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به روسی
کمرنگ
вицвілій
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کمرنگ
desvanecido
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کمرنگ
sbiadito
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کمرنگ
vervaagd
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به هلندی
کمرنگ
फीका
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به هندی
کمرنگ
مدھم
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به اردو
کمرنگ
ম্লান
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به بنگالی
کمرنگ
ซีด
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به تایلندی
کمرنگ
kupotea
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کمرنگ
色あせた
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کمرنگ
褪色的
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به چینی
کمرنگ
דהוי
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به عبری
کمرنگ
바랜
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به کره ای
کمرنگ
pudar
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کمرنگ
solmuş
تصویری از کمرنگ
تصویر کمرنگ
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کارنگ
تصویر کارنگ
(پسرانه)
چرب زبان، زبان آور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کورنگ
تصویر کورنگ
(پسرانه)
نام پسر گرشاسپ از پادشاهان پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کرنگ
تصویر کرنگ
کرند، اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد، کرن، کورنگ، کران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کورنگ
تصویر کورنگ
کرند، اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد، کرن، کرنگ، کران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارنگ
تصویر کارنگ
چرب زبان، زبان آور، فصیح، صاحب طرب
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
شهری است:
حبذا کیر قاضی کیرنگ
آنکه دارد ز سنگ خارا ننگ.
انوری (از آنندراج: کیر).
رجوع به گیرنگ و حدود العالم شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
صاحب طرب. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج) ، چرب زبان. (جهانگیری). چرب زبان و زبان آور. (برهان) (آنندراج). فصیح
لغت نامه دهخدا
تصویری از کمرنگی
تصویر کمرنگی
حالت و کیفیت کمرنگ مقابل پر رنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارنگ
تصویر کارنگ
چرب زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارنگ
تصویر کارنگ
((رَ))
زبان آور، چرب زبان، صاحب طرب
فرهنگ فارسی معین
هم صبغه، همگون، هم لون
فرهنگ واژه مترادف متضاد