جدول جو
جدول جو

معنی کمرزیب - جستجوی لغت در جدول جو

کمرزیب
(کَ مَ)
چیزی که آرایش کمر بدان باشد چون کیش و تیردان و مانند آن. (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). هرچیز که برای زینت و آرایش کمر بکار برند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کمرچین
تصویر کمرچین
قسمت چین دار لباس در کمرگاه، نوعی لباس مردانه که در قسمت کمر چین داشته است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آمرزیش
تصویر آمرزیش
آمرزش، بخشایش، بخشودن گناه بنده از جانب خداوند، به ویژه پس از مرگ
فرهنگ فارسی عمید
(مُ)
آمرزش: نشان آمرزیش آن است که دل تو رقّتی یابد و آرامی یابد بطاعت. (کتاب المعارف)
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ گَ)
دهی از دهستان اجارود است که در بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
شهری است به فارس. (انساب سمعانی ورق 470 ب) (معجم البلدان). یاقوت این کلمه رابه فتح راء و کسر زاء آورده است. شهری وسط است و گرمسیر و در آنجا درختان خرما بسیار، آبش از رود زکان است و قلعۀ محکمی دارد. (از نزهه القلوب چ لیسترانج، المقاله الثالثه ص 118). و نیز رجوع به ص 119 و 134 و 186 و 217 از همین کتاب شود. کارزین شهرکی نیکو بوده است و از بسیاری ظلم خراب شده است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 135). و نیز رجوع به ص 140 و 159 از همین کتاب شود. نام شهرکی است از بلاد فارس که در طرف اصطخر اتفاق افتاده است. (انجمن آرا) (آنندراج). شهر کارزین کرسی نشین کوادخره یا قبادخره در پارس بوده است. (از یشتها ج 2 ص 311 تفسیر استاد پورداود). صاحب وصاف بیت ذیل را... در ج 4 ص 446 آورده:
گر کارزین نگردد جویم بفال خوب
معبر که گشت چهرۀ آمال همچو قیر.
کارزین و جویم و فال و قیر همه اسامی بلوکاتی است در فارس ومعبر نام قدیم قسمت جنوبی سواحل شرقی شبه جزیره هندوستان بوده که در نقشه های امروزه بنام سواحل ’کرماندل’ معروف است. (شدالازار جنید شیرازی چ محمد قزوینی و عباس اقبال، حاشیۀ ص 100). صاحب قاموس که مسقط الرأس او بتصریح خود او قریۀ کارزین بوده [ ’و کارزین بلدٌ بفارس و به ولدت - قاموس’ آرد: کارزین... بکلی متصل ببلوک ابزر است. (ایضاً شدالازار حاشیۀ ص 215). کارزین بلوک معروفی است در فارس و قصبۀ آن بلوک نیز که بهمین اسم موسوم است مسقط الرأس فیروز آبادی صاحب قاموس است بتصریح خود او در مادۀ ’ک ر ز’. (ایضاً شدالازار حاشیۀ ص 448)
لغت نامه دهخدا
قلعۀ کارزین قلعۀ کارزین قلعه ای است نه چنان محکم که این دیگر قلاع و گرمسیر سخت است و بر کنار رود ثکان نهاده است و آب دزدی کرده اند که آب قلعه از آنجاست، (فارسنامۀ ابن البلخی ص 159)، بکارزین قلعه ای محکم است و آب دزدکی کرده اند که از رود ثکان آب بقلعه میبرند و هرم و کاریان ازین اعمال است، (فارسنامۀ ابن البلخی ص 135)، و رجوع به کارزین شود
رود خانه کارزین آبش شیرین مایل بشوری است آب رود خانه شور جهرم و آب رود خانه خضر و آب رود خانه صیمکان بهم پیوسته چون تنگ کارزین بگذرد آن را رود خانه کارزین گویند و رجوع به کارزین شود
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ زَ)
دهی از دهستان پایین ولایت است که در بخش فریمان شهرستان مشهد واقع است و 136 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
حالت و کیفیت کمر و توضیح هر کسی طبعا مایل است باینکه درباره او دیگران عقیده خوب داشته باشند و او را آدمی ارجمند و با ارزش بشمارند هر گاه این میل بدرجه شدت برسد و با حس بی اعتمادی بخویشتن همراه گردد کمرویی ظهور میکند. پس کمرو یی نتیجه بیمی است که آدمی دارد از اینکه مبادا او را دست کم بگیرند یعنی برایش ارزشی کمتر از آنچه خود او خواهانست قایل شوند. یا با کمرو یی. توام با خجالت: (در ایوان با کمرو یی بپدر سلام کردند و باطاق رفتند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمرچین
تصویر کمرچین
جامه چین دار: (میکشد از بس درازی گیسوت در پای دل زلف پر چینت کمر چینی است بر بالای دل)، (سید اشرف) توضیح بهار عجم و بنقل از او آنندراج نوشته که کمر چین مخصوص هند است و در ولایت (ایران) این را عیب دانند چرا که آنرا لولیان و رقاصان می پوشند، چینی که بکمر قبا دهند: (حاجی مراد... کمر چین قبای... خود را تکان داد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمرتاب
تصویر کمرتاب
(کشتی) یکی از فنون کشتی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرازیب
تصویر مرازیب
جمع مرزاب، از ریشه پارسی مرزابها بنگرید به مرزاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمر زیب
تصویر کمر زیب
آنچه که آرایش کمر بدان باشد مانند کیش تیر دان و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
الخجل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
Timidity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
timidité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
内気
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
کم رویی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
লজ্জা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
ความขี้อาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
woga
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
utangaçlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
בַּיישָנוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
胆怯
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
timidez
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
소심함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
rasa malu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
संकोच
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
timidezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
timidez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
сором'язливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
робость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
nieśmiałość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
Schüchternheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کمرویی
تصویر کمرویی
verlegenheid
دیکشنری فارسی به هلندی