جدول جو
جدول جو

معنی کمرترکش - جستجوی لغت در جدول جو

کمرترکش
(کَ مَ تَ کَ / کِ)
مثل کمر شمشیر، کمری است که ترکش را به تن بدان آویزند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
خورده ام تیر فلک باده بده تاسرمست
عقده در بند کمرترکش جوزا فکنم.
حافظ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کمرکش
تصویر کمرکش
بالای کوه، کمر کوه، شجاع و دلیر، پهلوان
فرهنگ فارسی عمید
(تَ رَنْ نُ فَ / فِ)
کمرفروشنده. کسی که کمربند فروشد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ رَ)
بسیار قلیل و اندک:
آب اگرچه کمترک نیرو کند
بند و ورغ سست و پوده بفکند.
رودکی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
، اندکی کمتر:
شب تار و بیابان دورمنزل
خوشا آن کس که بارش کمترک بی.
باباطاهر.
آلت آشکار جز سگ را مدان
کمترک انداز سگ را استخوان.
مولوی.
- امثال:
کمترکی نترکی، نظیر: کم بخور همیشه بخور. رب اکله تمنع الاکلات. (امثال و حکم ج 3 ص 1236 و ج 1 ص 172)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کمر کش
تصویر کمر کش
شجاع دلیر دلاور (سرکش) : (کمر کشان سپه را جدا جدا هر روز کمر برهنه بمنزل شدی ز حلیه زر)، (فرخی)، دامنه کوه و تپه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمترک
تصویر کمترک
بسیار قلیل و اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمرکش
تصویر کمرکش
((~. کِ))
دامنه کوه و تپه، شجاع، دلیر، دلاور
فرهنگ فارسی معین
چوب هایی به کلفتی تقریبی ده در ده سانتی متر و بلندی سه تا.، نیمه راه سربالایی کوه
فرهنگ گویش مازندرانی