جدول جو
جدول جو

معنی کمبریج - جستجوی لغت در جدول جو

کمبریج
(کَ)
شهری است در ممالک متحده امریکای شمالی. در ماساچوست و بر کنار رود شارل واقع است و 120700 تن سکنه دارد. دانشگاه هاروارد که از کهن ترین دانشگاههاست بسال 1636 میلادی در این شهر پایه گذاری گردید. (ازلاروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کامبرین
تصویر کامبرین
دورۀ اول از دوران پالئوزوئیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
پست ترین، بی ارزش ترین، کوچک ترین، عنوانی که گوینده برای تواضع به خود می دهد، حقیر مثلاً این کمترین چندین بار عارض خدمت شدم
فرهنگ فارسی عمید
(اُ)
نوعی ماهی از خانوادۀ سین که در اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه و اقیانوس هند زندگی می کند از مشخصات این نوع ماهی ریش مانندی است که در آروارۀ پایین دارد. (از لاروس بزرگ)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
از سانسکریت کاوریا. موضعی است در جنوب هند، از سنگهت. (تحقیق ماللهند بیرونی ص 154). و رجوع بفهرست همان کتاب شود
لغت نامه دهخدا
کابلج، کابلیچ، کابلچ، کالوج، انگشت کهین پای، (فرهنگ اسدی) :
یا به کفش اندر بکفت و آبله شدکابلیج
از بسی غمها ببسته عمر گل پا را بپا (کذا)،
عسجدی (از فرهنگ اسدی چ پاول هرن)،
انگشت کهین را گویند و آن رابتازی خنصر میخوانند، (جهانگیری چ لکنهو ج 1 ص 185)، انگشت کوچک دست و پا باشد، (برهان)، رشیدی بمعنی انگشت کوچک دست گفته چنانکه شمس فخری منظوم کرده:
چون به استحقاق شاهی ممالک زان اوست
خاتم ملک سلیمان دارد اندر کابلیج،
هم رشیدی گفته که مطلق انگشت کوچک است خصوصیت دست از قرینۀ مقام ناشی شده و آن را کریشک نیز گویند، (انجمن آرای ناصری) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
فرانسوی از لاتینی کامبریایی اولین دوره از ادوار پنجگانه دوران اول زمین شناسی که ته نشست هایش قدیمی ترین طبقات این دوران را تشکیل میدهد و رسوباتش بشتر از جنس شیست و کوآرتزیت آهک و دج (ماسه سنگ) میباشد که با فسیلهای فرامی نی فرها و اسفنجها و مرجانها و تری لوبیت ها مشخص است. وجه تسمیه این دوره بمناسبت نام قدیمی سرزمین گال (قسمتی از جزیره بریتانیا کبیر) که بنام کامبریا موسوم بوده میباشد. ته نشست های این دوره اول دفعه در سال 1835 میدی وسیله سد گویک انگلیسی شناخته شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
کمتر از همه، اندک ترین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شماریج
تصویر شماریج
به گونه رمن یاوه ها بیهوده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کابلیج
تصویر کابلیج
انگشت کوچک پا یا دست خنصر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمدریس
تصویر کمدریس
کامادریوس بنگرید به کامادریوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامبرین
تصویر کامبرین
((بِ یَ))
اولین دوره از ادوار پنجگانه دوران اول زمین شناسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
اقلیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
الأقلّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
Least
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
le moindre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
mínimo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
mínimo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
am wenigsten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
najmniejszy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
کم ترین
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
সবচেয়ে কম
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
น้อยที่สุด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
kidogo zaidi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
最も少ない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
найменший
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
最少的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
הכי פחות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
가장 적은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
paling sedikit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
наименее
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
minst
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
minimo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کمترین
تصویر کمترین
सबसे कम
دیکشنری فارسی به هندی