یکی از رؤسای جمهورممالک متحدۀ امریکای شمالی در سالهای 1885- 1889 و 1893- 1897م. است که در سال 1837 در کالول (نیوجرسی) متولد شد و در سال 1908 میلادی درگذشت. (از لاروس)
یکی از رؤسای جمهورممالک متحدۀ امریکای شمالی در سالهای 1885- 1889 و 1893- 1897م. است که در سال 1837 در کالول (نیوجرسی) متولد شد و در سال 1908 میلادی درگذشت. (از لاروس)
شهری در ممالک متحدۀ امریکای شمالی که در اوهایو و بر کنار برکۀ اریه واقع است و 876000 تن سکنه دارد و از مراکز صنعت نفت و آهن و مواد شیمیایی است. (از لاروس)
شهری در ممالک متحدۀ امریکای شمالی که در اوهایو و بر کنار برکۀ اریه واقع است و 876000 تن سکنه دارد و از مراکز صنعت نفت و آهن و مواد شیمیایی است. (از لاروس)
جامه ای را گویند که از هفت رنگ بافته باشند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). با کاف پارسی (گلیون) است مخفف انگلیون. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گلیون و انگلیون شود
جامه ای را گویند که از هفت رنگ بافته باشند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). با کاف پارسی (گلیون) است مخفف انگلیون. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گلیون و انگلیون شود
نوعی از خیار بادرنگ. (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). در کردی کلند، به معنی کدو. و کولوندیر، کدوی غلیانی. (از حاشیه برهان چ معین) ، آنچه مانند تسبیح از انجیر و قیسی و گردکان و خرمای خشک بر رشته کشیده باشند و به این معنی با کاف فارسی هم آمده است. (برهان) (آنندراج). مرسله باشد از جوز و انجیر و مانند آن. (صحاح الفرس). ریسه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : خواجۀ ما ز بهر گنده پسر کرد از خایۀ شتر کلوند. طیان (از صحاح الفرس)
نوعی از خیار بادرنگ. (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). در کردی کلند، به معنی کدو. و کولوندیر، کدوی غلیانی. (از حاشیه برهان چ معین) ، آنچه مانند تسبیح از انجیر و قیسی و گردکان و خرمای خشک بر رشته کشیده باشند و به این معنی با کاف فارسی هم آمده است. (برهان) (آنندراج). مرسله باشد از جوز و انجیر و مانند آن. (صحاح الفرس). ریسه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : خواجۀ ما ز بهر گنده پسر کرد از خایۀ شتر کلوند. طیان (از صحاح الفرس)
برف. (جهانگیری). برف و آن چیزی باشد سفید که در زمستانها مانند پنبۀ حلاجی کرده از آسمان فروبارد و به عربی ثلج خوانند. (برهان). صاحب برهان گوید: ظاهراً در معنی لغت تصحیف خوانی شده است و ترف را برف خوانده اند، ترف. پنیرتن. هبولنک. هلباک یا هلیاک یا هلناک یا هلتاک. (لغت نامۀ اسدی). قره قوروت: وآن زر از تو بازخواهد آنکه تا اکنون از او جوغری خوردی همی و طائفی و لیولنگ. غمناک (از لغت نامۀ اسدی)
برف. (جهانگیری). برف و آن چیزی باشد سفید که در زمستانها مانند پنبۀ حلاجی کرده از آسمان فروبارد و به عربی ثلج خوانند. (برهان). صاحب برهان گوید: ظاهراً در معنی لغت تصحیف خوانی شده است و ترف را برف خوانده اند، ترف. پنیرتن. هبولنک. هلباک یا هلیاک یا هلناک یا هلتاک. (لغت نامۀ اسدی). قره قوروت: وآن زر از تو بازخواهد آنکه تا اکنون از او جوغری خوردی همی و طائفی و لیولنگ. غمناک (از لغت نامۀ اسدی)
یکی از طوایف چهارگانه از ایلهای کرد پیشکوه است که تقریباً مرکب از 350 خانوار است و در الیشتر و کناررود خانه سیمره سکنی ̍ دارند. این طایفه سابقاً 2500خانوار بوده اند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 63)
یکی از طوایف چهارگانه از ایلهای کرد پیشکوه است که تقریباً مرکب از 350 خانوار است و در الیشتر و کناررود خانه سیمره سکنی ̍ دارند. این طایفه سابقاً 2500خانوار بوده اند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 63)
یکی از دهستانهای بخش سلسله که در شهرستان خرم آباد واقع است. این دهستان در شمال غربی بخش قرار دارد و از مشرق به دهستان یوسف وند، از شمال به کوه گچ کن، از مغرب به بخش دلفان و از جنوب به سفیدکوه محدود است. دامنه و جلگه است و هوایی سردسیر دارد. آب آن از رودخانه های پیرمحمدشاه، تیمورسودی، چناره و چشمه های دیگر تأمین می شود. مرتفعترین قلل جبال در این دهستان عبارت است از: کوه گچ کن، سرخه کوه کوسه و سفیدکوه. این دهستان از 43 آبادی تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 8500 تن است. قرای مهم آن عبارت است از: فیروزآباد، آب باریک، زیریان و علم. سکنه این دهستان از طایفۀ کولیوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
یکی از دهستانهای بخش سلسله که در شهرستان خرم آباد واقع است. این دهستان در شمال غربی بخش قرار دارد و از مشرق به دهستان یوسف وند، از شمال به کوه گچ کن، از مغرب به بخش دلفان و از جنوب به سفیدکوه محدود است. دامنه و جلگه است و هوایی سردسیر دارد. آب آن از رودخانه های پیرمحمدشاه، تیمورسودی، چناره و چشمه های دیگر تأمین می شود. مرتفعترین قلل جبال در این دهستان عبارت است از: کوه گچ کن، سرخه کوه کوسه و سفیدکوه. این دهستان از 43 آبادی تشکیل شده و سکنۀ آن در حدود 8500 تن است. قرای مهم آن عبارت است از: فیروزآباد، آب باریک، زیریان و علم. سکنه این دهستان از طایفۀ کولیوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان کرگاه، بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. سکنۀ آن 200 تن، آب آن از چاه و رود خانه طاف و محصول آن غلات است. ساکنان این ده از طایفۀ بهاروند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان کرگاه، بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. سکنۀ آن 200 تن، آب آن از چاه و رود خانه طاف و محصول آن غلات است. ساکنان این ده از طایفۀ بهاروند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ترف پنیر تن قره قوروت: وان زر از تو باز خواهد آنکه تا اکنون از او چوغری (جوغری) خوردی همی و طائفی و لیولنگ. توضیح این کلمه را بمعنی برف (ثلج) نوشته اند و آن محرف ترف است
ترف پنیر تن قره قوروت: وان زر از تو باز خواهد آنکه تا اکنون از او چوغری (جوغری) خوردی همی و طائفی و لیولنگ. توضیح این کلمه را بمعنی برف (ثلج) نوشته اند و آن محرف ترف است
دستبند و مرسله از گردو و انجیر و غیره: (خواجه ما ز بهر گنده پسر کرد از خایه شتر کلوند)، (رودکی)، خیار با درنگ و انجیر و گردو و قیسی و خرمای خشک برشته کشیده کلونده
دستبند و مرسله از گردو و انجیر و غیره: (خواجه ما ز بهر گنده پسر کرد از خایه شتر کلوند)، (رودکی)، خیار با درنگ و انجیر و گردو و قیسی و خرمای خشک برشته کشیده کلونده