- کلیزدان
- خانۀ زنبور، لانۀ زنبور
معنی کلیزدان - جستجوی لغت در جدول جو
- کلیزدان
- خانه زنبور شان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مثانه، آبدان، ظرفی که در آن ادرار کنند، شاشدان، ظرف چپ، گلدان
کلون، چوبی به شکل مکعب مستطیل که برای بستن در، بر پشت آن نصب می شود، فانه، پانه، فهانه، تنبه، مدنگ، بسکله، فردر، کلند، فروند، فلجم
کنده ای که بر پای دزدان و مجرمان نهند. آلت بستن و گشادن در علق: دهان تو کلیدانی است هموار زبان تو کلید آن نگهدار. (محمود قتالی)
کلیدان
کلیدان: (هر روز یک دینار کسب میکرد و شب بدرویشان دادی و در کلیدان بیوه زنان انداختی)
شاشدان مثانه: عقرب (دلالت کند بر)، . . آماس خایه و سنگ اندر گمیزه دان
لغزاندن سر دادن
کسی که کلید ساختمانی (سرای، بقعه متبرک) و مؤسسه ای در دست اوست، دربان، آن چه که دارای کلید باشد
شاش دان، مثانه
کسی که کلید ساختمان یا مؤسسه یا خزانه در دست اوست، دارندۀ کلید
آلیزیدن
کمای گل کنده، ترخانی طرخون
گنجیدن: آن (غیب) درین جهان نکویزد
ایزدها، خداها، در آیین زردشتی فرشتگان درجه دوم که از حیث رتبه از امشاسپندان پایین ترند و تعداد آن ها بسیار است، جمع واژۀ ایزد
نامی از نامهای خداوند تبارک و تعالی
ایزد، خدا