جدول جو
جدول جو

معنی کلیات - جستجوی لغت در جدول جو

کلیات
مهینگان
تصویری از کلیات
تصویر کلیات
فرهنگ واژه فارسی سره
کلیات
امور کلی، چیزهای کلی، مجموعۀ آثار نظم و گاه نثر یک شاعر یا نویسنده مثلاً کلیات سعدی
کلیات خمس: در علم منطق کلی هایی که در تعریف اشیا ذکر می شوند و عبارتند از مثلاً جنس مانند حیوانیت، نوع مانند انسانیت، فصل مانند ناطق بودن، خاصه مانند قوۀ خنده و عرض مانند نوشتن
تصویری از کلیات
تصویر کلیات
فرهنگ فارسی عمید
کلیات
چیزهای کلی و همادیان، امور کلی
تصویری از کلیات
تصویر کلیات
فرهنگ لغت هوشیار
کلیات
((کُ لّ یّ))
جمع کلیه
تصویری از کلیات
تصویر کلیات
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کلمات
تصویر کلمات
واژه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بلیات
تصویر بلیات
جمع بلیه، رنج ها سختی ها جمع بلیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الیات
تصویر الیات
جمع الیه، دنبه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلرات
تصویر کلرات
هر یک از نمک های اسیدکلریک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیاس
تصویر کلیاس
کریاس، درگاه، آستان، آستانه، دالان، راهرو، دربار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلیات
تصویر بلیات
بلیّه ها، مصیبت ها، پیشامدهای بد، رنجها، جمع واژۀ بلیّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلمات
تصویر کلمات
کلمه ها، سخنان، گفتارها
فرهنگ لغت هوشیار
در اصطلاح شیمی، نام عمومی کلیه املاح منسوب به اسید کلریک یکی از مشهورترین آنها کلرات پتاسیم است که یکی از اکسید کننده های قوی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلبیات
تصویر کلبیات
تیره سگ سانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیمات
تصویر کلیمات
فرانسوی واب آب و هوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیاس
تصویر کلیاس
در خانه، مستراحی که بر بالای بام سازند و کاریز آن بر زمین باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمیات
تصویر کمیات
جمع کمیه، چندی ها جمع کمیت
فرهنگ لغت هوشیار
((کُ لُ))
نام عمومی کلیه املاح منسوب به اسید کلریک H 3 Clo یکی از مشهورترین آنها کلرات پتاسیم است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلیاس
تصویر کلیاس
((کِ))
جلو خانه، درگاه، کریاس، مستراحی که بر بام خانه سازند و کاریز آن بر زمین باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلمات
تصویر کلمات
((کَ لَ))
جمع کلمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلیت
تصویر کلیت
همگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کلات
تصویر کلات
قلعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کلات
تصویر کلات
قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، ملاذ، پشلنگ، قلاط، دیز، اورا، حصن، ابناخون، دژ، دز، رخّ، دیزه برای مثال تیر تو از کلات فرود آورد هزبر / تیغ تو از فرات برآرد نهنگ را (دقیقی - ۹۵)
ده یا قلعه که بر روی کوه ساخته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلات
تصویر کلات
قلعه مستحکم حصار: (گذر بر کلات ایچ گونه مکن گران ره روی خام گردد سخن)، (کنون بر کلات است و با مادرست جهاندار بافر و با لشکرست)، دهی کوچک قلعه یا ده که بر روی کوه ساخته شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز که عمومیت داشته باشد و شامل همه اجزاء بود، تمامیت، کل بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیا
تصویر کلیا
قلیا بنگرید به قلیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلات
تصویر کلات
((کَ))
قلعه یا ده بزرگی که بر سر کوه و یا پشته بلندی ساخته باشند، کلاته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلیت
تصویر کلیت
((کُ لّ یَّ))
کل بودن، تمامیت، مقابل جزئیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیات
تصویر لیات
((لِ))
لی آوت، صفحه آرایی (چاپ و نشر)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلیت
تصویر کلیت
Wholeness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
целостность
دیکشنری فارسی به روسی