- کلوزه
- غوزه پنبه که شکفته شده و پنبه ها از آن بر آمده باش جوزغه
معنی کلوزه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هر چیزی که به شکل و اندازۀ کلوخ باشد، مثل قطعۀ قند، کلوخ مانند مانند کلوخ
گلیزه، کوزه، ظرف سفالی دسته دار یا بی دسته، کوچک تر از خم برای آب یا چیز دیگر
نوعی شیرینی که با آرد گندم و روغن و شکر تهیه می شود، گردۀ نان، قرص نان، کلیجه، کلیچه
هر چیز که بشکل و هیئت کلوخ باشد: کلوخه قند
نان روغنی بزرگ، قرص، کلیچه
کلاهی گوشه دار که لای بین آستر و رویه آنرا پر پنبه کنند و آنرا کودکان و نیز صوفیان پوشند و گوشهای آنرا در زیر چانه بندند: (صوفی شدی زخوف سیه شد لباس تو چون صوفیان کلوته بسر بر عقیق رنگ)، (سوزنی)، روپاکی مانند دام که دختر کان بر سر گذارند شبکه
سبوی آب
پنبه برزده و حلاجی کرده پنبه نرم
((کُ تَ یا تِ))
فرهنگ فارسی معین
کلاهی گوشه دار که لای بین آستر و رویه آن را بر پنبه کنند و آن را کودکان و نیز صوفیان پوشند و گوش های آن را در زیر چانه بندند، روپاکی مانند دام که دخترگان بر سر گذارند، شبکه
کلاهی که لای آن آستر و رویۀ آن پنبه دوخته باشند و روی گوش ها را بپوشاند، کلاه گوشی
پنبۀ زده شده
غوزه پنبه که شکفته شده و پنبه ها از آن بر آمده باش جوزغه
ظرفی است گردن دراز که در آن آب نگهداری می کنند
هر یک از دو برآمدگی بادام شکل درون گلو
((زَ یا زِ))
فرهنگ فارسی معین
ظرف دسته دار یا بی دسته سفالین
در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن: بیهودگی چیزی را آشکارا دیدن
در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن: بیهودگی چیزی را آشکارا دیدن
ظرف سفالی دسته دار یا بی دسته، کوچک تر از خم برای آب یا چیز دیگر