غوزۀ پنبه را گویند که شکفته شده و پنبه ها از آن برآمده باشد. (برهان) (آنندراج). کلوزه جوزغه و غوزۀ پنبۀ شکفته شده. (ناظم الاطباء). کلوزه. جوزغه. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلوزه شود
غوزۀ پنبه را گویند که شکفته شده و پنبه ها از آن برآمده باشد. (برهان) (آنندراج). کلوزه جوزغه و غوزۀ پنبۀ شکفته شده. (ناظم الاطباء). کلوزه. جوزغه. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلوزه شود
یکی از ایالات فرانسه است. و مرکز آن ’تول’ و شهرهای مهم آن: اوسل و بریو است. این ایالت از سه ولایت و سی بلوک و 289 بخش تشکیل یافته و مساحت آن در حدود 5888 متر مربع است و 242800 تن سکنه دارد. از نظر محصول فقیر، اما شراب آنجا معروف است و در آن صنایع ذوب فلزات، کاغذسازی و تولید مواد غذایی رواج دارد و یکی از مراکز هیدروالکتریک است. (از لاروس)
یکی از ایالات فرانسه است. و مرکز آن ’تول’ و شهرهای مهم آن: اوسل و بریو است. این ایالت از سه ولایت و سی بلوک و 289 بخش تشکیل یافته و مساحت آن در حدود 5888 متر مربع است و 242800 تن سکنه دارد. از نظر محصول فقیر، اما شراب آنجا معروف است و در آن صنایع ذوب فلزات، کاغذسازی و تولید مواد غذایی رواج دارد و یکی از مراکز هیدروالکتریک است. (از لاروس)
میوه و بار کور باشد که رستنیی است پر شاخ و برگ و گل و میوۀ آن را در سرکه اندازند و آچار سازند و در دواها نیز به کار برند و به عربی شوکهالشهبا خوانند و ینبوت همان است. (برهان). در جهانگیری گفته به اول و ثانی مفتوح و در رشیدی به اول مضموم میوه و بار کور باشد و صاحب برهان نوشته خرنوب شامی همان است و به مناسبت کور، به فتح اصح است چه از کورزه و کورزاده فهمیده می شود و با ثمر و میوۀ کور بس مناسب است، چنانکه خیار و خیارز. (از انجمن آرا) (از آنندراج). مخفف کورزه. (حاشیۀ برهان چ معین). کورزه. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کورزه شود
میوه و بار کَوَر باشد که رستنیی است پر شاخ و برگ و گل و میوۀ آن را در سرکه اندازند و آچار سازند و در دواها نیز به کار برند و به عربی شوکهالشهبا خوانند و ینبوت همان است. (برهان). در جهانگیری گفته به اول و ثانی مفتوح و در رشیدی به اول مضموم میوه و بار کور باشد و صاحب برهان نوشته خرنوب شامی همان است و به مناسبت کور، به فتح اصح است چه از کورزه و کورزاده فهمیده می شود و با ثمر و میوۀ کور بس مناسب است، چنانکه خیار و خیارز. (از انجمن آرا) (از آنندراج). مخفف کورزه. (حاشیۀ برهان چ معین). کورزه. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کورزه شود