جدول جو
جدول جو

معنی کلوده - جستجوی لغت در جدول جو

کلوده
دهی از دهستان اهلمرستاق است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کبوده
تصویر کبوده
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، مردم چوپان افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
آنکه یا آنچه به چیزی پاک یا ناپاک آغشته شده، آنکه به وضعیتی بد دچار شده، آغشته، مالیده به چیزی، ناپاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلوخه
تصویر کلوخه
هر چیزی که به شکل و اندازۀ کلوخ باشد، مثل قطعۀ قند، کلوخ مانند مانند کلوخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلوچه
تصویر کلوچه
نوعی شیرینی که با آرد گندم و روغن و شکر تهیه می شود، گردۀ نان، قرص نان، کلیجه، کلیچه
فرهنگ فارسی عمید
کلاهی که لای آن آستر و رویۀ آن پنبه دوخته باشند و روی گوش ها را بپوشاند، کلاه گوشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبوده
تصویر کبوده
درختی راست، بلند و بی بر مانند سفیدار، اشن، چنار و امثال آن ها، اسب خاکستری رنگ
فرهنگ فارسی عمید
کلاهی گوشه دار که لای بین آستر و رویه آنرا پر پنبه کنند و آنرا کودکان و نیز صوفیان پوشند و گوشهای آنرا در زیر چانه بندند: (صوفی شدی زخوف سیه شد لباس تو چون صوفیان کلوته بسر بر عقیق رنگ)، (سوزنی)، روپاکی مانند دام که دختر کان بر سر گذارند شبکه
فرهنگ لغت هوشیار
چوبکی باشد که یک سر آنرا بدول آسیا بطوری نصب کنند که از گردش سنگ آسیا آن چوبک حرکت کند و از دول کم کم دانه در آسیا رود لکلکه: (گر همی گوییم گول و گر نمی گوییم گول چون کلنده بر لب دو لیم و تک تک میزنیم)، (مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوزه
تصویر کلوزه
غوزه پنبه که شکفته شده و پنبه ها از آن بر آمده باش جوزغه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوچه
تصویر کلوچه
نان روغنی بزرگ، قرص، کلیچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوخه
تصویر کلوخه
هر چیز که بشکل و هیئت کلوخ باشد: کلوخه قند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
مالیده بچیزی آغشته، ملوث کثیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلونده
تصویر کلونده
خیار بزرگ و باریک و دراز شنگ: (میل کلونده که دارد که مبارک بادش بخت فیروز که افتاد ز غیبش بکنار) (بسحاق اطعمه)
فرهنگ لغت هوشیار
تبریزی در برخی از کتب (کبوده) مرادف با سپیدار نیز ذکر شد است. یا چوب کبوده. چوبی است بسیار نرم که خاتم مستقمیا روی آن چسبیده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبوده
تصویر کبوده
((کَ دِ))
درخت بیدمشک
فرهنگ فارسی معین
((کَ لَ دَ یا دِ))
چوبکی باشد که یک سر آن را به دول آسیا به طوری نصب کنند که از گردش سنگ آسیا آن چوبک حرکت کند و از دول کم کم دانه در آسیا رود، لکلکه
فرهنگ فارسی معین
((کُ تَ یا تِ))
کلاهی گوشه دار که لای بین آستر و رویه آن را بر پنبه کنند و آن را کودکان و نیز صوفیان پوشند و گوش های آن را در زیر چانه بندند، روپاکی مانند دام که دخترگان بر سر گذارند، شبکه
فرهنگ فارسی معین
((کُ چِ))
نوعی نان شیرینی که با آرد گندم و روغن و شکر می سازند. کلیچه هم گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلونده
تصویر کلونده
((کَ وَ دَ یا دِ))
کلوند، خیار بزرگ و باریک و دراز، شنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
((دِ))
مالیده به چیزی، آغشته، آغشته شده، کثیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلوخه
تصویر کلوخه
((کُ خَ یا خِ))
هرچیز که به شکل و هیئت کلوخ باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
Polluted, Tainted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
pollué, contaminé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
inquinato, contaminato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
มลพิษ , สกปรก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
vervuild, besmet
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
contaminado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
zanieczyszczony, skażony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
poluído, contaminado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
污染的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
забруднений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
verschmutzt, verunreinigt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
загрязненный , загрязнённый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آلوده
تصویر آلوده
tercemar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی