جدول جو
جدول جو

معنی کلوب - جستجوی لغت در جدول جو

کلوب
باشگاه، انجمن
تصویری از کلوب
تصویر کلوب
فرهنگ فارسی عمید
کلوب
(کُلْ لو)
انبر آهنگرکه بدان آهن گرم رامی گیرند. (غیاث). ماشه. انبر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلّوب شود
لغت نامه دهخدا
کلوب
(کُ)
باشگاه. انجمن. (فرهنگ فارسی معین). باشگاه. جشنگاه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
کلوب
(کُ)
بمعنی کالبد و قالب باشد. (برهان) (آنندراج). شکل و قالب و کالبد. (ناظم الاطباء). مصحف و مبدل کالبد (قالب). (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
کلوب
(کَلْ لو)
مهماز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). مهمیز. (ناظم الاطباء) ، اره. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، انگشت شور. (مهذب الاسماء). انبر و کلبتان. (ناظم الاطباء). آهنی سر کج و گویند چوبی با سری خمیده از خودش و یا از آهن که بدان آتش را پیش کشند. ج، کلالیب. (از اقرب الموارد). انبر. پنس. ماشه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
کلوب
باشگاه، انجمن، جشنگاه
تصویری از کلوب
تصویر کلوب
فرهنگ لغت هوشیار
کلوب
((کُ))
باشگاه، انجمن، کانون
تصویری از کلوب
تصویر کلوب
فرهنگ فارسی معین
کلوب
انجمن، باشگاه، کانون
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کذوب
تصویر کذوب
ویژگی فرد بسیار دروغ گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلون
تصویر کلون
چوبی به شکل مکعب مستطیل که برای بستن در بر پشت آن نصب می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلاب
تصویر کلاب
کلب ها، سگ ها، جمع واژۀ کلب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلوخ
تصویر کلوخ
پارۀ خشت، پاره ای از گل خشک یا خاک به هم چسبیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلوب
تصویر قلوب
قلب ها، دل ها، میانها، وسط ها، جمع واژۀ قلب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلوس
تصویر کلوس
اسبی که چشم و پوزه اش سفید باشد و آن را شوم می دانند
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
گرفتار بیماری کلب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قید چوبی که پشت در نصب کنند و در را بدان بندند، کلیدان، چفت و بست پشت در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلول
تصویر کلول
خسته شدن، کند شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوف
تصویر کلوف
کار دشوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوس
تصویر کلوس
اسبی که چشم و روی و پوز او سفید باشد و آنرا شوم میدانستند: (کلوس (و) کژ دم و چپ شوره پشت و آدم گیر یسارو عقرب و چل سم سفید و کام سیاه)، (بنقل رشیدی در چل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوز
تصویر کلوز
غوزه پنبه که شکفته شده و پنبه ها از آن بر آمده باش جوزغه
فرهنگ لغت هوشیار
سگدیوی هاری، جمع کلب، سگان سگبان سگباز انگلیسی باشگاه، گزر جمع کلب سگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوخ
تصویر کلوخ
گل خشک شده: (آن کس که بیند روی تو مجنون نگردد کو بکو سنگ و کلوخی باشد او او را چرا خواهم بلا ک) (دیوان کبیر)، لختها دیوار افتاده و خاک بر هم چسبیده سخت شده، خشت پاره (خام و پخته)، شخص خشک طبیعت و بی همت. یا کلوخ راه. کلوخی که در راه مردم افتاده باشد، مانع حایل. یا کلوخ بر لب زدن (مالیدن)، مخفی داشتن امری پنهان داشتن مطلبی را: (لبش تر بود از می خوردن شب کلوخ خشک را مالیده بر لب)، (جامی) یا کلوخ در آب افکندن، خواهان فتنه و جنگ و آشوب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
خاییدن و جویدن چیزهایی که صدا کند مانند نبات و نان خشک و امثال آن
فرهنگ لغت هوشیار
نانی که خمیر آن از دیوار تنور ریخته باشد و در میان آتش ریخته شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلتب
تصویر کلتب
ناراستی و سستی در امور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلوب
تصویر طلوب
بسیار خواهنده
فرهنگ لغت هوشیار
دروغگو، روان زیرا آدمی را به درتازی نیامده چنینی در تازی نیامده درتازی نیامده چنینی فرمان میدهد که توان انجامش را ندارد بسیار دروغگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کروب
تصویر کروب
جمع کرب، اندوه های سخت اندوه های دم گیر
فرهنگ لغت هوشیار
به دست آورنده، فرا گیرنده، ورزنده بسیار کسب کننده، بسیار فرا گیرنده: (اما لمغانیان مردمان بشکوه باشند و جلد و کسوب)، (چهار مقاله) ، بسیار ورزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالوب
تصویر کالوب
نمونه، تن و بدن، نقشه، قالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلوب
تصویر قلوب
جمع قلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلوب
تصویر غلوب
غالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلوب
تصویر سلوب
بچه انداخته، بچه مرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلوب
تصویر خلوب
فریبا زن، دروغگو و فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوا
تصویر کلوا
رخنه گرفتن و وصل کردن چیزی بچیزی دیگر
فرهنگ لغت هوشیار