شیری که بسته و دلمه کرده باشند. شیری که بصورت لور یا پنیر یا ماست درآورده باشند. شیر بریده و ستبر کرده. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). و رجوع به کلچانیدن و کلچیدن شود
شیری که بسته و دلمه کرده باشند. شیری که بصورت لور یا پنیر یا ماست درآورده باشند. شیر بریده و ستبر کرده. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). و رجوع به کلچانیدن و کلچیدن شود
ژرژ سیاستمدار فرانسه. او در سال 1841 میلادی متولد شد و به سال 1929 میلادی درگذشت. یکی از نمایندگان چپ تندرو و سخنوری پرقدرت و با احساس بود و او را براندازندۀ دولت لقب داده بودند و پس از چندی لقب ببر به وی داده شد. از هواخواهان دریفوس و رقیب والدک روسو و دشمن پوانکاره بود. در تنظیم قرارداد ورسای اقدامات اساسی کرد و در انتخاب شدن به ریاست جمهوری فرانسه با شکست مواجه شد و سرانجام به عضویت آکادمی فرانسه نائل گردید. (از لاروس)
ژرژ سیاستمدار فرانسه. او در سال 1841 میلادی متولد شد و به سال 1929 میلادی درگذشت. یکی از نمایندگان چپ تندرو و سخنوری پرقدرت و با احساس بود و او را براندازندۀ دولت لقب داده بودند و پس از چندی لقب ببر به وی داده شد. از هواخواهان دریفوس و رقیب والدک روسو و دشمن پوانکاره بود. در تنظیم قرارداد ورسای اقدامات اساسی کرد و در انتخاب شدن به ریاست جمهوری فرانسه با شکست مواجه شد و سرانجام به عضویت آکادمی فرانسه نائل گردید. (از لاروس)
شهری به اسپانیا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ناحیه ای است در اندلس نزدیک قرطبه. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به دزی ج 2 ص 408 و قاموس الاعلام ترکی و قنبان و کنبانی درهمین لغت نامه شود
شهری به اسپانیا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ناحیه ای است در اندلس نزدیک قرطبه. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به دزی ج 2 ص 408 و قاموس الاعلام ترکی و قنبان و کنبانی درهمین لغت نامه شود
دزی در ذیل ’النعال الکنبانیه’ آرد: صندلهای هندی است مخصوصاً در شهر المنصوره ساخته می شد اما این نام از شهر ’کمبای’، کنبایه گرفته شده است. (از دزی ج 2 ص 491). و رجوع به کنبایه شود
دزی در ذیل ’النعال الکنبانیه’ آرد: صندلهای هندی است مخصوصاً در شهر المنصوره ساخته می شد اما این نام از شهر ’کمبای’، کنبایه گرفته شده است. (از دزی ج 2 ص 491). و رجوع به کنبایه شود
اتباع سلیمان بن جریر از فرق زیدیه همان جریریه معتقد به اینکه امامت بشوری حاصل میشود و همین که دو نفر اخیار امت بر آن اتفاق کردند شرعی است. امامت مفضول یعنی امامت ابوبکر و عمر را قبول داشتند و میگفتند که مسلمین با اینکه در بیعت امیرالمؤمنین علی ترک اصلح کرده اند، فاسق و کافر شمرده میشوند. (مقالات اشعری ص 48 و الفرق ص 23 و از خاندان نوبختی ص 253 و 257). فرقه ای از زیدیها. (الانساب سمعانی). رجوع شود بجریریه
اتباع سلیمان بن جریر از فرق زیدیه همان جریریه معتقد به اینکه امامت بشوری حاصل میشود و همین که دو نفر اخیار امت بر آن اتفاق کردند شرعی است. امامت مفضول یعنی امامت ابوبکر و عمر را قبول داشتند و میگفتند که مسلمین با اینکه در بیعت امیرالمؤمنین علی ترک اصلح کرده اند، فاسق و کافر شمرده میشوند. (مقالات اشعری ص 48 و الفرق ص 23 و از خاندان نوبختی ص 253 و 257). فرقه ای از زیدیها. (الانساب سمعانی). رجوع شود بجریریه
نام یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان زنجان. و طرفین راه آهن و شوسۀ زنجان به قزوین واقع و هوای آن سردسیر است. چمن بزرگ آن که فعلا چندان اهمیتی ندارد و در ازمنۀ قدیم مهم و مشهور بوده است. قصبۀ سلطانیه که دارای آثار ابنیۀ باستانی است مرکز این دهستان است. این دهستان از 34 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل و جمع نفوس آن در حدود 20 هزارتن است. قراء مهم آن بشرح زیر است: سلطانیه، گزلدره، بوئین، خیرآباد، قره بلاغ، سرخه دیزج قلعه، ساریجلو، یوسف آباد، ترکانده، سنبل آباد. قصبۀ مرکزی دهستان سلطانیه. بخش مرکزی شهرستان زنجان است. و دارای 4250تن سکنه است. آب آن از قنات و رود خانه محلی تأمین میشود. محصول آن غلات و بنشن است. آثار باستانی مطابق دفتر اداره باستانشناسی بشرح زیر است: 1- مقبرۀ سلطان محمد خدابنده در عهد همان سلطان بین 703 و 716 ه. ق. بنا شده است. 2- مقبرۀ ملاحسن شیرازی قسمت باختری قصبه. تاریخ بنا اوائل عهد صفویه. ملاحسن یکی از علمای معروف در حکمت الهی بود و در زمان سلطنت شاه اسماعیل اول میزیسته. 3- مقبرۀ چلبی اوغلی در قسمت باختری قصبه تاریخ بناء اوایل قرن هشتم هجری و خانقاه مجاورش دارای تاریخ 733 است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
نام یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان زنجان. و طرفین راه آهن و شوسۀ زنجان به قزوین واقع و هوای آن سردسیر است. چمن بزرگ آن که فعلا چندان اهمیتی ندارد و در ازمنۀ قدیم مهم و مشهور بوده است. قصبۀ سلطانیه که دارای آثار ابنیۀ باستانی است مرکز این دهستان است. این دهستان از 34 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل و جمع نفوس آن در حدود 20 هزارتن است. قراء مهم آن بشرح زیر است: سلطانیه، گزلدره، بوئین، خیرآباد، قره بلاغ، سرخه دیزج قلعه، ساریجلو، یوسف آباد، ترکانده، سنبل آباد. قصبۀ مرکزی دهستان سلطانیه. بخش مرکزی شهرستان زنجان است. و دارای 4250تن سکنه است. آب آن از قنات و رود خانه محلی تأمین میشود. محصول آن غلات و بنشن است. آثار باستانی مطابق دفتر اداره باستانشناسی بشرح زیر است: 1- مقبرۀ سلطان محمد خدابنده در عهد همان سلطان بین 703 و 716 هَ. ق. بنا شده است. 2- مقبرۀ ملاحسن شیرازی قسمت باختری قصبه. تاریخ بنا اوائل عهد صفویه. ملاحسن یکی از علمای معروف در حکمت الهی بود و در زمان سلطنت شاه اسماعیل اول میزیسته. 3- مقبرۀ چلبی اوغلی در قسمت باختری قصبه تاریخ بناء اوایل قرن هشتم هجری و خانقاه مجاورش دارای تاریخ 733 است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
کرمینه. شهری است بر شش منزل از بخارا. (از منتهی الارب). شهری است به ناحیۀ بخارا. (نخبهالدهر دمشقی). شهری است از نواحی سغد و جای پردرخت و پرآب می باشد در بین سمرقندو بخارا. (از معجم البلدان). رجوع به کرمینه شود
کرمینه. شهری است بر شش منزل از بخارا. (از منتهی الارب). شهری است به ناحیۀ بخارا. (نخبهالدهر دمشقی). شهری است از نواحی سغد و جای پردرخت و پرآب می باشد در بین سمرقندو بخارا. (از معجم البلدان). رجوع به کرمینه شود
در بعض نسخ دیوان منوچهری این بیت آمده: بر فرخی و بر مهی گردد ترا شاهنشهی این بنده را گرمان دهی و آن بنده را گرمانیه. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 81). در دیوان چ کازیمیرسکی مصراع دوم چنین است: این بنده را کرمان دهی وان بنده را کرمانیه (دیوان چ کازیمیرسکی ص 107). کازیمیرسکی در ترجمه فرانسه (ص 232) منظور از موضع اوّل را ’کرمان’ معروف و دوم را ’کرمانیه’ نوشته و در ص 380 گوید: کرمانیه در یاقوت یاد نشده امّا در مادۀ ’سمرقند’ کرمانیه ذکر شده و آن یکی از نواحی این شهر بزرگ است. شاعر میخواهد ناحیتی عظیم مانند کرمان را با محلی کوچک مانند کرمانیه مقایسه کند
در بعض نسخ دیوان منوچهری این بیت آمده: بر فرخی و بر مهی گردد ترا شاهنشهی این بنده را گرمان دهی و آن بنده را گرمانیه. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 81). در دیوان چ کازیمیرسکی مصراع دوم چنین است: این بنده را کرمان دهی وان بنده را کرمانیه (دیوان چ کازیمیرسکی ص 107). کازیمیرسکی در ترجمه فرانسه (ص 232) منظور از موضع اوّل را ’کرمان’ معروف و دوم را ’کرمانیه’ نوشته و در ص 380 گوید: کرمانیه در یاقوت یاد نشده امّا در مادۀ ’سمرقند’ کرمانیه ذکر شده و آن یکی از نواحی این شهر بزرگ است. شاعر میخواهد ناحیتی عظیم مانند کرمان را با محلی کوچک مانند کرمانیه مقایسه کند
گروهی از روافض منسوب به سوی کیسان مختار بن ابوعبیده. (منتهی الارب). طایفه ای از شیعت که ایشان را کیسانیه می خوانند به امامت محمد حنفیه قایل اند و دعوی می کنند که محمد حنفیه در کوه رضوی است به مدینه. (تاریخ قم ص 237). قائل به غیبت محمد بن الحنفیه هستند. (روضات الجنات ص 555). فرقه ای از شیعۀ اصحاب کیسان غلام علی بن ابی طالب علیه السلام، و آنان چهار فرقه بوده اند: مختاریه، اسحاقیه، کربیه و حربیه. (از مفاتیح، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرقه ای از پنج فرقۀ ثانیۀ شیعه باشند. (بیان الادیان). ایشان پس از حسن و حسین (ع) ، محمد بن علی معروف به ابن الحنفیه را امام دانند و گویند او تا گاه ظهور در شعب رضوی پنهان است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از کیسانیه دسته هایی پدید آمده است و همه ایشان در دو چیز با یکدیگر انبازند، نخست آنکه همه قائل به امامت محمد بن حنفیه اند و مختار نیز مردمان را به سوی او می خواند، دیگر آنکه ’بدا’ را در کار خدا روا دانند. (از الفرق بین الفرق بغدادی ترجمه مشکور ص 31). اسم عمومی جمیع فرقی که به امامت محمد بن الحنفیه فرزند دیگر امیرالمؤمنین علی عقیده داشتند به نام کیسان که به قولی لقب محمد بن الحنفیه و به گفتۀ بعضی لقب مختار بن ابی عبید ثقفی که داعی این مذهب بود، و مختار به آن جهت کیسان خوانده شده بود که صاحب شرطۀ او ابوعمرۀ کیسان نام داشته است، و بعضی دیگر کیسان را غلام امیرالمؤمنین علی و شاگرد محمد بن الحنفیه دانسته اند. (خاندان نوبختی ص 262). و رجوع به همین مأخذ و مقالات اشعری ص 18 به بعد و الفرق بین الفرق بغدادی ترجمه مشکور صص 30- 45 و ملل و نحل شهرستانی ص 209 و بیان الادیان ص 158 و557 و تبصره العوام ص 421 و کتاب النقض ص 17 شود
گروهی از روافض منسوب به سوی کیسان مختار بن ابوعبیده. (منتهی الارب). طایفه ای از شیعت که ایشان را کیسانیه می خوانند به امامت محمد حنفیه قایل اند و دعوی می کنند که محمد حنفیه در کوه رضوی است به مدینه. (تاریخ قم ص 237). قائل به غیبت محمد بن الحنفیه هستند. (روضات الجنات ص 555). فرقه ای از شیعۀ اصحاب کیسان غلام علی بن ابی طالب علیه السلام، و آنان چهار فرقه بوده اند: مختاریه، اسحاقیه، کربیه و حربیه. (از مفاتیح، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرقه ای از پنج فرقۀ ثانیۀ شیعه باشند. (بیان الادیان). ایشان پس از حسن و حسین (ع) ، محمد بن علی معروف به ابن الحنفیه را امام دانند و گویند او تا گاه ظهور در شعب رضوی پنهان است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از کیسانیه دسته هایی پدید آمده است و همه ایشان در دو چیز با یکدیگر انبازند، نخست آنکه همه قائل به امامت محمد بن حنفیه اند و مختار نیز مردمان را به سوی او می خواند، دیگر آنکه ’بدا’ را در کار خدا روا دانند. (از الفرق بین الفرق بغدادی ترجمه مشکور ص 31). اسم عمومی جمیع فِرَقی که به امامت محمد بن الحنفیه فرزند دیگر امیرالمؤمنین علی عقیده داشتند به نام کیسان که به قولی لقب محمد بن الحنفیه و به گفتۀ بعضی لقب مختار بن ابی عبید ثقفی که داعی این مذهب بود، و مختار به آن جهت کیسان خوانده شده بود که صاحب شرطۀ او ابوعمرۀ کیسان نام داشته است، و بعضی دیگر کیسان را غلام امیرالمؤمنین علی و شاگرد محمد بن الحنفیه دانسته اند. (خاندان نوبختی ص 262). و رجوع به همین مأخذ و مقالات اشعری ص 18 به بعد و الفرق بین الفرق بغدادی ترجمه مشکور صص 30- 45 و ملل و نحل شهرستانی ص 209 و بیان الادیان ص 158 و557 و تبصره العوام ص 421 و کتاب النقض ص 17 شود
قومی است از نصاری که مریم علیهاالسلام را به خدایی منسوب کنند. (آنندراج). نام گروهی از ترسایان. (ناظم الاطباء). طایفه ای از نصاری منسوبند به ملکاء که بر تمامت روم مستولی شد و ایشان گویند مسیح دو جوهر دارد یکی لاهوتی و دیگری ناسوتی و آن هردو یک جوهرند و قتل و صلب بر ناسوت و لاهوت هردو واقع شد و بعضی از ایشان گویند او قدیم است و هو الله و بعضی گویند هو ابن الله. (نفایس الفنون). یک فرقه از فرق نصاری. (حبیب السیر چ قدیم تهران ج 1 ص 53). و رجوع به ملکا و ملکائیه و ملکیه شود
قومی است از نصاری که مریم علیهاالسلام را به خدایی منسوب کنند. (آنندراج). نام گروهی از ترسایان. (ناظم الاطباء). طایفه ای از نصاری منسوبند به ملکاء که بر تمامت روم مستولی شد و ایشان گویند مسیح دو جوهر دارد یکی لاهوتی و دیگری ناسوتی و آن هردو یک جوهرند و قتل و صلب بر ناسوت و لاهوت هردو واقع شد و بعضی از ایشان گویند او قدیم است و هو الله و بعضی گویند هو ابن الله. (نفایس الفنون). یک فرقه از فرق نصاری. (حبیب السیر چ قدیم تهران ج 1 ص 53). و رجوع به ملکا و ملکائیه و ملکیه شود
کرمانشهان. (از آنندراج). کرمانشاه: پس از دوران دولتشه به کرمانشه یکی بنگر چنان بینی مداین را که بی نوشیروانستی. طالب آملی (از آنندراج). رجوع به کرمانشهان، کرمانشاه، کرمانشاهان و قرمیسین شود کرمانشاه. لقب بهرام بهرامیان است. رجوع به کرمانشاه شود: چو بنشست بهرام بهرامیان ببست از پی داد و بخشش میان به تاجش زبرجد برافشاندند همی نام کرمانشهش خواندند. فردوسی
کرمانشهان. (از آنندراج). کرمانشاه: پس از دوران دولتشه به کرمانشه یکی بنگر چنان بینی مداین را که بی نوشیروانستی. طالب آملی (از آنندراج). رجوع به کرمانشهان، کرمانشاه، کرمانشاهان و قرمیسین شود کرمانشاه. لقب بهرام بهرامیان است. رجوع به کرمانشاه شود: چو بنشست بهرام بهرامیان ببست از پی داد و بخشش میان به تاجش زبرجد برافشاندند همی نام کرمانشهش خواندند. فردوسی
دهی است از دهستان عزیزآباد بخش فهرج شهرستان بم. واقع در 19هزارگزی جنوب باختری فهرج. سه هزارگزی راه فرعی بم به برج اکرم. ناحیه ای است واقع در جلگه گرمسیری مالاریایی. دارای 168 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات، حنا، خرما، اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان عزیزآباد بخش فهرج شهرستان بم. واقع در 19هزارگزی جنوب باختری فهرج. سه هزارگزی راه فرعی بم به برج اکرم. ناحیه ای است واقع در جلگه گرمسیری مالاریایی. دارای 168 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات، حنا، خرما، اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
رجل کلمانی، مرد بسیارسخن. و کلّمانی ّ و کلمّانی ّ نظیر ندارند، و کلمانیه مؤنث آن است. (منتهی الارب). مرد بسیار کلام و پرگو و زبان آور، مردنیکوسخن فصیح کلام. (ناظم الاطباء). رجل کلمانی، مرد نیکوسخن فصیح کلام یا کلمّانی ّ. بسیارسخن و تأنیث آن در جمیع صورتها با تاء است. (از اقرب الموارد).
رجل کلمانی، مرد بسیارسخن. و کِلِّمانی ّ و کِلِمّانی ّ نظیر ندارند، و کلمانیه مؤنث آن است. (منتهی الارب). مرد بسیار کلام و پرگو و زبان آور، مردنیکوسخن فصیح کلام. (ناظم الاطباء). رجل کلمانی، مرد نیکوسخن فصیح کلام یا کِلِمّانی ّ. بسیارسخن و تأنیث آن در جمیع صورتها با تاء است. (از اقرب الموارد).
پیروان سلیمان جریز از زیدیه باور داشتند که پیشوایی با سکالش دو تن را رواست و از این روی پذیرای عمر و ابوبکر بودن اگرچه می گفتند که سزاوارتر را که علی علیه السلام بوده برنگزیده اند
پیروان سلیمان جریز از زیدیه باور داشتند که پیشوایی با سکالش دو تن را رواست و از این روی پذیرای عمر و ابوبکر بودن اگرچه می گفتند که سزاوارتر را که علی علیه السلام بوده برنگزیده اند
پیروان ابو جعفر شلمغانی وی در آغاز یار حسین بن روح سیمین جانشین پیشوای دوازدهم بود ولی سرانجام کوشید به جای او بنشیند و در کوتاه زمانی خود را پیامبر و سپس خدا خواند و به بد گویی از فرزندان علی علیه السلام پرداخت
پیروان ابو جعفر شلمغانی وی در آغاز یار حسین بن روح سیمین جانشین پیشوای دوازدهم بود ولی سرانجام کوشید به جای او بنشیند و در کوتاه زمانی خود را پیامبر و سپس خدا خواند و به بد گویی از فرزندان علی علیه السلام پرداخت