جدول جو
جدول جو

معنی کلدوم - جستجوی لغت در جدول جو

کلدوم(کُ)
کوتاه بالا. (منتهی الارب) (آنندراج). کوتاه و کوتاه بالا. (ناظم الاطباء). قصیر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کلثوم
تصویر کلثوم
(دخترانه)
نام یکی از دختران حضرت علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
(کُ)
کوتاه بالا. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج، کرادیم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
مرد پرگوشت رخسار نیکوروی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنکه دو گونه و چهرۀ او پرگوشت باشد. (از اقرب الموارد). پرگوشت رخسار بی ترش رویی. (فرهنگ فارسی معین) ، پیل یاپیل بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). فیل و گویند زندبیل. (از اقرب الموارد). ژنده پیل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، حریر پارۀ سر درفش. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). حریر پاره ای که بر سردرفش بندند. (ناظم الاطباء) ، از اعلام است. (ناظم الاطباء). نامی است از نامهای زنان. (فرهنگ فارسی معین). در عربی نامی از نامهای مردان، در فارسی نامی از زنان است (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
ابن عمرو بن ایوب التغلبی، مکنی به ابوعمرو معروف به عتابی (متوفی به سال 220 ه ق). کاتبی نیکو ترسل و شاعری خوش بیان و پیرو سبک نابغه بوده است. وی از مردم شام است و نسبش به عمرو بن کلثوم شاعر می پیوندد. مدتی در قنسرین اقامت گزید و آنگاه در بغداد ساکن شد و هارون الرشید و دیگران را مدح کرد. و چون متهم به زندقه شد و رشیداو را طلب کرد، به یمن گریخت و به سعی فضل بن یحیی برمکی، هارون وی را امان داد و چون بازگشت به دستگاه برامکه اختصاص یافت و سپس به طاهر بن حسین پیوست و کتابهایی تصنیف کرد که از جمله آنهاست: فنون الحکم، الاّداب، الخیل، الاجواد و الالفاظ.. کاتب برامکه و شاعر معروف عرب از بنی تغلب. یحیی بن الحسن گوید: امیر ایرانی نژاد طاهر بن الحسین در رقه بر کنار برکه ای فرود آمده بود و من در خدمت او بودم. یکی از غلامان امیر را خواندم و با او به پارسی چیزی می گفتم. کلثوم در این وقت پیش ما آمد و با لهجۀ شیرین و فصیح پارسی با ما تکلم آغاز کرد، من از استادی او در این زبان شگفتی کردم و پرسیدم: این پارسی فصیح راکجا فرا گرفته ای ؟ گفت: ’سه کرت به خراسان شدم کتب نفیس فارسی که از بنۀ یزد گرد سوم به شهر مرو بر جای مانده و در مخزنی محفوظ بود نوشتم و گاه بازگشت به عراق چون ده فرسنگ از نیشابور گذشتم و به روستای ذو دررسیدم و در این وقت به یاد آوردم که مطالب مفید چندی از کتب مزبور را نسخه نگرفته ام، بار دیگر از آنجابه مرو بازگشتم و چند ماه دیگر نیز بدان شهر ببودم و آن کار را بپایان بردم’ گفتم: ’ای ابا عمرو از چه این رنج سفر دراز خراسان و آمد و شد بدانجا و تعب مطالعه و استنساخ کتب فارسی بر خود هموار می کردی ؟’ در پاسخ گفت: ’مگر معانی در غیر کتابهای فارسی یافت می شود؟’. (ضحی الاسلام امین احمد مصری، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به الوزراء و الکتاب ص 185 و 211 و معجم الادباء ص 212 ج 6 و الموشح ص 271، 278، 285، 293، 295 و البیان والتبیین و فهرست ابن الندیم ص 175 شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
جمع واژۀ کدم. (اقرب الموارد). رجوع به کدم شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
درشت و زشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درشت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
جمع واژۀ کلم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جراحتها. (غیاث). خستگیها. جراحتها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کلثوم
تصویر کلثوم
کسی که گونه های چاق و پر گوشت دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدوم
تصویر کدوم
گزنده نیشدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلثوم
تصویر کلثوم
((کَ تِ))
رخسار بی ترش رویی، نامی است از نام های زنان
کلثوم ننه: کنایه از زن سالمند با اعتقادات کهنه و قدیمی شده یا خرافی
فرهنگ فارسی معین
کدام
فرهنگ گویش مازندرانی
نام چشمه ای است در قسمت جنوب شرقی کوه دماوند، طویله
فرهنگ گویش مازندرانی