جدول جو
جدول جو

معنی کلاپشت - جستجوی لغت در جدول جو

کلاپشت
جامه ای کوتاه و خشن که از پشم گوسفند بافته شود
تصویری از کلاپشت
تصویر کلاپشت
فرهنگ فارسی عمید
کلاپشت
جامه ای سیاه و سبز که آنرا از پشم گوسفند بافند و تا زیر کمر را بگیرد و آن جامه مازندرانیان و گیلانیان بود: (هر آن کس که مازندران داشتی کلاپشت و کیش و کمان داشتی)، (بنقل انجمن)
فرهنگ لغت هوشیار
کلاپشت
((کُ پُ))
جامه ای سیاه و سبز که آن را از پشم گوسفند بافند و تا زیر کمر را بگیرد و آن جامه مازندرانیان و گیلانیان بود
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جامه ای سیاه و سبز که آنرا از پشم گوسفند بافند و تا زیر کمر را بگیرد و آن جامه مازندرانیان و گیلانیان بود: (هر آن کس که مازندران داشتی کلاپشت و کیش و کمان داشتی)، (بنقل انجمن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوژپشت
تصویر کوژپشت
کسی که به واسطۀ پیری پشتش خمیده شده باشد، کسی که ستون فقراتش معیوب و خمیده باشد، قوزی، کنایه از آسمان، برای مثال تو ز این بی گناهی که این کوژپشت / مرا برکشید و به زودی بکشت (فردوسی - ۲/۱۸۶)
فرهنگ فارسی عمید
آرایش گلها یی را گویند که مقدار بسیار زیادی گل که درین نوع آرایش بنام گلچه موسومند بر روی طبقی بنام نهنج قرار گرفته اند. نهنج ممکن است صاف یا بر آمده باشد و گلچه ها آنرا فرا گیرند. بهترین نمونه آرایش کلاپرک گل آفتاب گردان و گل با بونه است که اولی دارای نهنج مسطح و دومی دارای نهنج محدب است
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که با فاصله از افراد نوع خود روییده باشد مقابل پر پشت: موی کم پشت، کم مایه مقابل پر پشت، قلم مویی که نوک آن بلند باشد قلم نیزه یی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوژپشت
تصویر کوژپشت
((پُ))
کسی که پشتش خمیده شده باشد، بدشکل، بدترکیب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراپشت
تصویر فراپشت
بر پشت
فراپشت کردن: بر دوش انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلاکت
تصویر کلاکت
کلاکت (Klaket) یا Slate به عنوان یکی از وسایل و ابزارهایی است که در صنعت سینما و تولید فیلم برای ضبط اطلاعات فیلم، هماهنگ سازی صدا و تصویر، و همچنین برای سینک کردن تصویر و صدا استفاده می شود. این وسیله شامل یک تخته کوچک است که معمولاً دو صفحه دارد: صفحه جلویی که شامل اطلاعات فیلم و نسخه سندرمی است و صفحه پشتی که برای گرفتن صدا و تصویر استفاده می شود.
وظایف کلاکت شامل موارد زیر می باشد:
1. ثبت اطلاعات فیلم : اطلاعاتی مانند نام فیلم، شماره صحنه، شماره تصویر، شماره کادر، تاریخ و سایر اطلاعات مربوط به تولید فیلم را ثبت می کند.
2. سینک کردن صدا و تصویر : با کشیدن صفحه کلاکت پایین، صدای تخته کلاکت و دست زدن آن بر روی یکدیگر، صدا و تصویر با هم سینک می شوند.
3. هماهنگ سازی فیلم : در فرآیند تدوین، کلاکت به عنوان یک نقطه مرجع استفاده می شود تا تدوینگر بتواند تصاویر و صدا را با هم هماهنگ کند.
4. فهرست ها و گزارش ها : از اطلاعات ثبت شده در کلاکت برای تهیه فهرست ها، گزارش های تولید و غیره استفاده می شود.
کلاکت یکی از ابزارهای اساسی در صنعت فیلم سازی است که برای مدیریت و هماهنگی صحیح فرآیندهای تولید و پس تولید فیلم بسیار اهمیت دارد. در ابتدای هر برداشت از این صفحه هم، فیلم برداری می شود، تا در هنگام تدوین اطلاعات مورد نیاز به تدوین گر داده شود. در صفحه کلاکت، اطلاعاتی نظیر نام فیلم، فیلم ساز، فیلم بردار، تاریخ، شماره هر صحنه و هر برداشت درج می شود. این اطلاعات نشان می دهد که کدام بخش از فیلم در حال تهیه است (این اطلاعات به طور شفاهی هم خوانده می شوند) . تخته لولا شده بالای صفحه کلاکت تخته تقه نام دارد که محکم به هم می خورد، تدوین گر در مرحله تدوین از این صدا برای هم گاه کردن صدا و تصویر استفاده می کند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از کلالت
تصویر کلالت
مانده شدن، کند شدن، بی پدر شدن، بی فرزند شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاپوت
تصویر کاپوت
روکش فلزی متحرک بر روی موتور و در جلو اتومبیل، در پزشکی پوشش پلاستیکی نازک که در موقع مقاربت جنسی برای جلوگیری از بارداری یا انتقال بیماری های عفونی روی آلت تناسلی مرد کشیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلائت
تصویر کلائت
حفظ کردن، نگهداری کردن، نگهبانی کردن، حراست کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاپشن
تصویر کاپشن
پوشاک زمستانی به شکل نیم تنۀ کوتاه، کلاه دار یا بی کلاه، که جلو آن با زیپ بسته می شود و در پوشش داخلی آن پارچه هایی از الیاف طبیعی یا مصنوعی برای گرم کردن دوخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
فرانسوی پوشن در خود رو، ابریشمی (غلاف حافظه گویش گیلکی) روپوش فلزی موتور اتومبیل، کروک درشکه، حفاظی از لاستیک و غیره که برای احتراز از مبتلی شدن بامراض مقاربتی در هنگام آرمش بکار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلالت
تصویر کلالت
خسته شدن مانده گردیدن، خستگی ماندگی. بی پدر شدن، مانده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاشی
تصویر کلاشی
از ریشه ترکی کلاهبرداری، اییاری زرنگی، لوندی، میخوارگی، تهیدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلائت
تصویر کلائت
نگهبانی کردن، حفظ نگهبانی حمایت: (در کنف کلائت و حجر حمایت و حفظ ایشان پروریده و بالیده میگردد)، حراست و نگهبانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاپوت
تصویر کاپوت
روپوش فلزی موتور اتومبیل، پوشش لاستیکی بسیار نازک برای آلت تناسلی مرد در هنگام آمیزش جنسی، کاندوم
فرهنگ فارسی معین
((شَ))
نیم تنه ای که سر آستین و لبه پایین آن تنگ تر است و جلو آن با تکمه یا زیپ بسته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلائت
تصویر کلائت
((کِ ئَ))
نگهبانی کردن، حفظ، نگهبانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلاعت
تصویر کلاعت
((کِ عَ))
حفظ، نگهبانی، حمایت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلات
تصویر کلات
قلعه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کلاش
تصویر کلاش
قلاش، بیکار، ولگرد، مفتخور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلات
تصویر کلات
قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، ملاذ، پشلنگ، قلاط، دیز، اورا، حصن، ابناخون، دژ، دز، رخّ، دیزه برای مثال تیر تو از کلات فرود آورد هزبر / تیغ تو از فرات برآرد نهنگ را (دقیقی - ۹۵)
ده یا قلعه که بر روی کوه ساخته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
روپوش فلزی موتور اتومبیل، کروک درشکه، حفاظی از لاستیک و غیره که برای احتراز از مبتلی شدن بامراض مقاربتی در هنگام آرمش بکار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشت
تصویر کاشت
کشت و زراعت
فرهنگ لغت هوشیار
از قلاش ترکی کلاهبردار ترفندگر، اییار، لوند، میخواره، تهیدست عنکبوت کسی که از کسان به اصرار و ابرام چیز ستاند، آنکه پول در آورد از کسان بسماجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلات
تصویر کلات
قلعه مستحکم حصار: (گذر بر کلات ایچ گونه مکن گران ره روی خام گردد سخن)، (کنون بر کلات است و با مادرست جهاندار بافر و با لشکرست)، دهی کوچک قلعه یا ده که بر روی کوه ساخته شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشت
تصویر کاشت
زراعت کردن، کاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلاش
تصویر کلاش
((کَ لّ))
قلاش، ولگرد، مفت خوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلات
تصویر کلات
((کَ))
قلعه یا ده بزرگی که بر سر کوه و یا پشته بلندی ساخته باشند، کلاته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاشت
تصویر کاشت
کاشتن، کشت و زرع
کاشت و داشت: در کشاورزی کاشتن و نگهداری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاشت
تصویر کاشت
Cultivation
دیکشنری فارسی به انگلیسی