- کلاله (دخترانه)
- زلف، کاکل، بخشی از گل که برای جذب دانه های گرده نگه داشتن و رویاندن آنها و تولید میوه است
معنی کلاله - جستجوی لغت در جدول جو
- کلاله
- کسی که نه پدر دارد و نه فرزند، آنکه بستۀ کسی باشد اما از خویشان نزدیک مانند پسر و برادر نباشد و از خویشان دور باشد
- کلاله
- کاکل،
برای مثال نسیم در سر گل بشکند کلالۀ سنبل / چو از میان چمن بوی آن «کلاله» برآید ، در علم زیست شناسی قسمت بالای مادگی گل، برجستگی یا رشته های بالای مادگی گیاه(حافظ - ۴۷۶)
- کلاله
- کسی که نه فرزند دارد نه پدر، برادر مادری یا خواهر مادری. مقابل. عصبه موی پیچیده مجعد: (ز دستبرد صبا گرد گل کلاله نگر شکنج گیسوی سنبل ببین بروی سمن)، (حافظ)، کاکل، دسته گل، بر جستگیها یا رشته های بالای مادگی گیاه
- کلاله ((کَ لَ))
- مانده شدن، خسته شدن
- کلاله ((کَ لَ یا لِ))
- کسی که نه فرزند دارد نه پدر
- کلاله ((کُ لِ))
- موی پیچیده و مجعد، برجستگی بالای مادگی گیاه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تری نمناکی باز ماندی مهر
گیاهی از تیره آلاله ها جزو دو لپه ییهای جدا گلبرگ که جنسهای بسیار دارد. برگهایش متناوب و ساقه آن علفی و جامش دارای 5 گلبرگ منظم و کاسه وی دارای 5 کاسبرگ سبز و مشخص است، شقایق لاله نعمان. یاآلاله ها، جمع آلاله تیره بزرگی از راسته گیاهان جدا گلبرگ که جنسهای بسیار دارد. برگهای این گیاهان متناوب و ساقه آنها علفی و کاسه آنها دارای 5 گلبرگ منظم و گاهی بیشتراست. آلاله ها شامل بیش از 120 جنس مختلف است. شقایق، لاله
داساری (دلالی)، مزد داسار، مزد راهنما داسار میانجی جافکش (جاف روسپی) جاکش زن مونث دلال، زنی که برای مردان زن پیدا کند، زنی که دیگر زنان را بد راه کند 0 زن واسطه، واسطه میان دو طرف معامله
خوار شدن فرو کاست
آکوردئون
سترگی، پرداخ مخفف جل جلاله نام آسیم (اسم اعظم) بزرگ و بزرگ قدر
دوستی ناب دوستی، دندان کاو، زفت
چکیده کشیده از چیزی، تم (نطفه)، تخمه (نسل)، دوده نژاد، بچه آنچه بیرون کشیده شود از چیزی، نطفه، بچه کودک، نسل، خلاصه هر چیز بر گزیده. آنچه بیرون کشیده شود از چیزی
پارسی تازی گشته شلال گونه ای دوختن و کوک زدن آبشار
آستر موزه آستر کفش
بی تاب، سردرگم، کلاف
کلافه شدن: کنایه از مانند کلاف سردرگم شدن، سرگشته شدن، گیج شدن
کلافه کردن: کنایه از کسی را مانند کلاف سردرگم کردن، گیج کردن، سرگشته ساختن
کلافه شدن: کنایه از مانند کلاف سردرگم شدن، سرگشته شدن، گیج شدن
کلافه کردن: کنایه از کسی را مانند کلاف سردرگم کردن، گیج کردن، سرگشته ساختن
سرگشته، گیج، سراسیمه، کلاف
زنی که برای مردان زن پیدا کند، زنی که زنان را به راه بد دلالت کند
امتداد و درازای چیزی، کشش، دنباله، در علم زیست شناسی قسمتی در زیر شکم محل اتصال ران ها به شکم است
مانده شدن، کند شدن، بی پدر شدن، بی فرزند شدن
آلاله
شقایق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، لالۀ نعمانی، آلاله، آذریون، شقایق النّعمان، آذرگون، لاله، شقایق نعمان، لالۀ حمرا، لالۀ سرخ
تیره ای از گیاهان دو لپه ای جداگلبرگ
شقایق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، لالۀ نعمانی، آلاله، آذریون، شقایق النّعمان، آذرگون، لاله، شقایق نعمان، لالۀ حمرا، لالۀ سرخ
تیره ای از گیاهان دو لپه ای جداگلبرگ
کلاله، کاکل، در علم زیست شناسی قسمت بالای مادگی گل، برجستگی یا رشته های بالای مادگی گیاه
لاله
شقایق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، آذریون، لالۀ نعمانی، الاله، لالۀ حمرا، شقایق النّعمان، شقایق نعمان، آذرگون، لاله، لالۀ سرخ
تیره ای از گیاهان دو لپه ای جداگلبرک
شقایق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، آذریون، لالۀ نعمانی، الاله، لالۀ حمرا، شقایق النّعمان، شقایق نعمان، آذرگون، لاله، لالۀ سرخ
تیره ای از گیاهان دو لپه ای جداگلبرک
نسل، فرزند، آنچه از چیزی بیرون کشیده شود، نطفه، خلاصه
در کشتی وقتی هر دو پای حریف در سگک باشد، ده و قلعۀ کوچک، مزرعۀ کوچک
پیراهن نازک، پیراهن و هر لباسی که زیر لباس دیگر پوشیده شود
شگفت نمودن، باران ریزه باریدن
تکه ابر