- کلاسور
- جلد بزرگ فنر دار که اوراق پرونده را در آن مرتب نگه می دارند، جزوه دان
معنی کلاسور - جستجوی لغت در جدول جو
- کلاسور
- فرانسوی هزار بیشه هزار پیشه جزوه دانی بزرگ که در داخل آن فنر تعبیه شده و اوراق لازم را در آن بترتیب جا دهند. جزوه دانی بزرگ که در داخل آن فنر باشد
- کلاسور ((کِ سُ))
- جزوه دان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آکاژور
گیاهی از تیره سماقیان که غالبا بصورت درختچه میباشد. اصل این گیاه از آمریکای مرکزی است. برگهایش متناوب و ساده و کامل است. گلهایش بشکل خوشه در انتهای ساقه قرار دارند. میوه اش فندقه و لوبیایی شکل که دم میوه اش محتوی مواد ذخیره یی است و گوشت آلود و از خود میوه حجیم تر شده بشکل یک گلابی کوچک در بالای میوه قرار دارد و بنام سیب آکاژو در برزیل خورده میشود. میوه اش نیز بنام جوز آکاژو محتوی مواد اسیدی و سوزاننده است و در تداوی مصرف میشود. پوست این گیاه بعنوان قابض در تداوی استعمال میشود و از این گیاه نیز صمغی بنام صمغ آکاژو استخراج میکنند انقرذیا بلاذر بلادور
رفت و بازگشت. درمورد ابلیطی که برای مسافرت بنقطه ای و بازگشتن از آن بمبدا خریده می شود اطلاق گردد
نام گونه های مختلف پیچ امین الدوله
بسیار باهوش و کاری، در امور نظامی رئیس کلانتری، در دورۀ صفویه تا اوایل قاجار، مسئول شهر یا محله که وظیفه اش جمع آوری مالیات و برقراری نظم و امنیت بود، رئیس و سرپرست یک صنف یا گروه
کلانتر محل: شخص فضول
کلانتر محل: شخص فضول
مارمولک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دم بلند که قادرند دم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، چلپاسه، کرباسه، باشو، ماتورنگ، کربش، کربشه، کرفش، کرپوک، کرباشه، کرباشو
ویژگی آثار متعلق به مکتب کلاسیسم مثلاً نمایشنامۀ کلاسیک، ویژگی آثار ادبی و هنری دوران های گذشته مثلاً ادبیات کلاسیک، ویژگی هر آنچه به مدرسه و دانشگاه مربوط است، درسی
یکی از ساز های زهی کلاویه یی است و صدایی شبی صدای سنتور دارد. توضیح: این آلت در قرن. 16 م. اختراع شد و در انگلستان بنام هارپسیکورد و در ایتالیا بنام کلا ویچمبالو نامیده میشود
بزرگتر قوم، بزرگ اندام تر، کسی که نظم و نسق شهر بدست او بود و کدخدا یان محله را تعیین و اداره میکرد (صفویه و قاجاریه)، یا کلانتر شهر. داروغه شهر. توضیح: وظیفه کلانتر تعیین کدخدا یان محلات و ریش سفیدان اصناف بود که با مشورت و موافقت مردم هر محل و افراد هر صنف معین میکرد. رسیدگی باختلافات کسبه و اصناف و شکایات رعایا و زارعین و رفع ظلم اقویا از ضعیفان و اصلاح حال رعیت نیز از جمله وظایف وی بوده است، سرپرست اصناف (صفویه و قاجاریه)، رئیس یکی از دسته های ایل (بزرگتر از دسته ای که تحت نظارت کدخدا ست)، رئیس کلانتر کمیسر. یا کلانتر مرز. کمیسر سر حدی. بزرگتر قوم، جسیم تر، گنده تر، تنومند تر
هنگامه ساز، جنگجو
فرانسوی ترادادی، دیرینه، پیشینیان پیشگامان، آموزیک آنچه در کلاسها بکار رود کلاسی درسی: کتاب کلاسیک، آنچه مربوط بدوره یونان وروم قدی یا مولفان بزرگ قرن 17 م. است: زبانها کلاسیک تاتر کلاسیک - 3. 2 آنچه بمنزله نمونه و سر مشق در طبقه خود بکار رود. یا ادبیات کلاسیک. آنچه در کلاسها بکار رود، کلاسی، درسی
فلاخن: (او (داود) شبانی بود و جامه شبانان بتن داشت... و پشمینه ای پوشیده و کلاسنگی در میان بسته)
عکه کلاغ پیسه عقعق کشکرک
پیاله: (هان تا ندهی گوش باواز دف و نی هان تا نکنی رای صراحی و کلاجو)، (عمید لوبکی)
مارمولک: (همچو عقرب عدوی کلباسو دشمن مار ها بود راسو)، (آذری طوسی)
لاتینی چهاره زبانزدی در خنیا قطعه ای موسیقی مرکب از چهار جزو خواندنی یا نواختنی
آنکه دارای کمانست و کمان را بکار برد: (کمانور را کمان در چنگ مانده دو پای آزرده دست از جنگ مانده)، (ویس ورامین)
آنچه بملایان دهند، چیزی که مورد سوء استفاده کسی یا جمعی (مخصوصا آخوندها) شود (مقایسه شود با . آخوند خور لوطی خور) آنچه که حیف و میل گردد، میوه و جز آن که بسبب ضایع شدن و غیره بسیار ارزان فروخته شود
((کِ))
فرهنگ فارسی معین
آن چه که معمول و رایج است و جدید نیست، هر نوشته و اثر هنری که مطابق اصول و قواعد معمول قدیم باشد، فراگیری دانش یا فنی از طریق مدرسه و دانشگاه، به عنوان یک مکتب ادبی، شامل همه مکاتب ادبی پیش از قرن هفدهم فرانسه می شود
کمان دار، برای مثال کمانور را کمان در چنگ مانده / دو پای آزرده، دست از جنگ مانده (فخرالدین اسعد - ۷۸)
Classic, Classical, Classically
clássico, classicamente
klassisch
klasyczny, klasycznie
классический , классически
класичний , класично
clásico, clásicamente
classique, classiquement