جدول جو
جدول جو

معنی کلاسمان - جستجوی لغت در جدول جو

کلاسمان
فرانسوی سامانش رده بندی طبقه بندی رده بندی. توضیح: احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است. رده بندی
فرهنگ لغت هوشیار
کلاسمان
((کِ))
طبقه بندی، رده بندی
تصویری از کلاسمان
تصویر کلاسمان
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دپلاسمان
تصویر دپلاسمان
فرامسوی جا به جایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلیسمان
تصویر پلیسمان
فرانسوی چین خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلاسان
تصویر طلاسان
(دخترانه)
طلا (عربی) + سان (فارسی) مانند زر
فرهنگ نامهای ایرانی
پناه زینهار به دادم برس به فریادم برس زینهارخ پناه (کلمه ای که وقت نزول حوادث گویند) : (هرلحظه ها تفی بتو آواز میدهد کاین دامگه نه جای امانست الامان) (خاقانی) یاالامان گفتن، کلمه (الامان) را بر زبان راندن زینهار خواستن: بکمندی درم که ممکن نیست رستگاری بالامان گفتن، (سعدی) پناه، هنگام ترس و وحشت و تسلیم گفته میشود
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی خونابه ماده آلبومی نوئیدی سلولها و انساج که محیط حیاتی سلول را تشکیل میدهد. در حقیقت سلولها بواسطه پلاسمای خود عمل تبادل مواد را در محیط خود انجام داده بزندگی ادامه میدهند. در بعضی انساج مقداری پلاسما بصورت مایع حول سلولی در خارجد سلولها قرار دارد مانند خون و لنف. در نسج خونی پلاسما عبارت از مایعی است که سلولهای خون (گلبولها) در آن شناورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلاسما
تصویر پلاسما
مایع شفاف خون و لنف که شامل ۹۰ درصد آب و ۶ تا ۸ درصد پروتئین، املاح معدنی، عوامل انعقادی، آنتی کورها و هورمون ها است و گلبول های قرمز و سفید در آن شناور هستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الامان
تصویر الامان
((اَ اَ))
زینهار! پناه !
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلاسما
تصویر پلاسما
((پِ))
بخش مایع خون یا لنف متشکل از آب، پروتئین ها و مواد معدنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الامان
تصویر الامان
پناه، زینهار، کلمه ای که هنگام ترس و وحشت و احساس خطر برای پناه جویی و کمک خواستن به کار برده می شود، برای مثال به کمندی درم که ممکن نیست / رستگاری به الامان گفتن (سعدی۲ - ۵۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لامان
تصویر لامان
فریب، دروغ، لاف و گزاف، ریشخند، چست و چالاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاسان
تصویر کاسان
فرانسوی شکندار، شکن بردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لامان
تصویر لامان
فریب، دروغ
فرهنگ لغت هوشیار