جدول جو
جدول جو

معنی کفشدوزک - جستجوی لغت در جدول جو

کفشدوزک
(کَ زَ)
مصغر کفشدوز، کفشدوز (جانور). رجوع به کفشدوز شود
لغت نامه دهخدا
کفشدوزک
مصغر کفشدوز
تصویری از کفشدوزک
تصویر کفشدوزک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کفش دوز
تصویر کفش دوز
کسی که کفش می دوزد، کفش گر، کفشدوزک، در علم زیست شناسی حشرۀ کوچک سرخ رنگی که چهار بال دارد و دو بال ضخیم آن روی دو بال نازک قرار گرفته و از شته های درختان تغذیه می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفش دوزک
تصویر کفش دوزک
کفش دوز، آنکه کفش می دوزد، کفش گر، کفشدوزک، در علم زیست شناسی حشرۀ کوچک سرخ رنگی که چهار بال دارد و دو بال ضخیم آن روی دو بال نازک قرار گرفته و از شته های درختان تغذیه می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفشدوزی
تصویر کفشدوزی
شغل و عمل کفشدوز، دکان کفشدوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفشدوز
تصویر کفشدوز
آنکه کفش دوزد کفاش: (پیر مردی لطیف در بغداد دخترک را بکفشدوزی داد)، (گلستان)، حشره ایست از راسته قاب بالان که دارای سه گونه میباشد و در اکثر نقاط زمین میزید. این حشره کوچک و کروی است و از شته ها تغذیه میکند. بدنش قرمز رنگ و دارای نقاط سیاه رنگ است. عده ای از کفشدوز ها گاهی بمزارع یونجه حمله میکنند و موجب آفت میشوند پینه دوز کفشدوزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفش دوز
تصویر کفش دوز
کسیکه کفش می دوزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفش دوزک
تصویر کفش دوزک
((~. زَ))
کسی که کفش می دوزد، نام حشره کوچک سرخ رنگی است که دارای چهار بال می باشد و غالباً روی درختان یافت می شود و از شته ها تغذیه می کند، کفش دوز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفش دوز
تصویر کفش دوز
کسی که کفش می دوزد، نام حشره کوچک سرخ رنگی است که دارای چهار بال می باشد و غالباً روی درختان یافت می شود و از شته ها تغذیه می کند، کفش دوزک
فرهنگ فارسی معین
ارسی دوزی، چکمه دوز، کفاشی، کفشگری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ارسی دوز، پاره دوز، پوتین دوز، پینه دوز، چکمه دوز، خفاف، کفاش، کفش دوز، گیوه دوز، لاخه دوز، ملکی دوز، موزه دوز
فرهنگ واژه مترادف متضاد