جدول جو
جدول جو

معنی کفترک - جستجوی لغت در جدول جو

کفترک
(کَ تَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان شیراز که 304 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شفترک
تصویر شفترک
خاکشیر، گیاهی خودرو با شاخه های باریک، برگ های دراز و گل های کوچک زرد رنگ، دانه های سرخ رنگ این گیاه که در غلاف نازکی جا دارد و به عنوان ملین استفاده می شود، خاکشو، خاکشی
تخم خاکشیر
فرهنگ فارسی عمید
(کَ تَ رَ)
بسیار قلیل و اندک:
آب اگرچه کمترک نیرو کند
بند و ورغ سست و پوده بفکند.
رودکی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
، اندکی کمتر:
شب تار و بیابان دورمنزل
خوشا آن کس که بارش کمترک بی.
باباطاهر.
آلت آشکار جز سگ را مدان
کمترک انداز سگ را استخوان.
مولوی.
- امثال:
کمترکی نترکی، نظیر: کم بخور همیشه بخور. رب اکله تمنع الاکلات. (امثال و حکم ج 3 ص 1236 و ج 1 ص 172)
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ)
کبوتر را گویند وبه عربی حمام خوانند. (برهان). کبتر. (یادداشت مؤلف). کپتر. کوتر. (انجمن آرا) (آنندراج) :
چو سرما شود سخت لاغر شوند
به آواز مانند کفتر شوند.
فردوسی (از انجمن آرا).
- کفترباز، کبوترباز. آنکه کبوتر نگه دارد و قسمتی از اوقات خود را به بازی با آنها یا در تیمار داشت آنها بگذراند.
- کفتربازی، بازی با کبوتر. عمل کفترباز.
- کفترخان، کبوترخان. (یادداشت مؤلف). کبوترخانه
لغت نامه دهخدا
شهرکی است بر کوه بارجان به کرمان و هرچه از کوه بارجان افتد بدین شهرک و دهک (شهرکی دیگر) افتد. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 128)
لغت نامه دهخدا
(شِ تَ رَ)
خاکشی و علف خاکشی. (ناظم الاطباء). خاکشیر. (فرهنگ فارسی معین). گیاهی است که شتر خورد و در اصفهان خاکشی گویند و آن تخم خوب کلان است و به عربی خمخم گویند. (از برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). اسم شیرازی خبه است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به خاکشی و خبه شود، تخم خاکشی. (از برهان). تخم خاکشیر. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به خاکشیر شود
لغت نامه دهخدا
(هََ رَ)
نام بزرگترین شهری از مکران بوده. (انجمن آرا) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ /رِ)
دهی از بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان است که 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ)
شانه و دفتین جولاهگان و بافندگان. (برهان) (آنندراج). شانه و دفتین جولاهگان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ)
دهی است از بخش چهاردانگه شهرستان ساری که 125 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران، ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شفترک
تصویر شفترک
خاکشی و علف خاکشی، خاکشیر خاکشیر، تخم خاکشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفتر
تصویر کفتر
کبوتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمترک
تصویر کمترک
بسیار قلیل و اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفتری
تصویر کفتری
شانه و دفتین جولاهگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفتر
تصویر کفتر
((کَ تَ))
کبوتر
فرهنگ فارسی معین
حمام، حمامه، کبوتر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نام مرتعی در حوزه ی شهرستان
فرهنگ گویش مازندرانی
کبوتر
فرهنگ گویش مازندرانی