- کشکین
- تهیه شده با کشک، نان جو
معنی کشکین - جستجوی لغت در جدول جو
- کشکین
- منسوب به کشک، نان جو کشکینه، نانی که از آرد باقلا و نخود و گندم و جو در هم آمیخته پزند: (کشکین نانت نکند آرزوی نان سمن خواهی گرد و کلان)، (رودکی)
- کشکین ((کَ))
- منسوب به کشک، نان جو، کشکینه، نانی که از آرد باقلا و نخود و گندم و جو درهم آمیخته پزند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نان جو، کشکین: (و از تکلفات خورش و پوشش به کشکینه و پشمینه قناعت نموده)، (انوار سهیلی)
باغیرت، غیور
باغیرت، غیور، دارای رشک و حسد، حسود
آنچه که بوی مشک بدهد، مشک آلود، کنایه از خوش بو، کنایه از سیاه، تیره رنگ
منسوب به کلک: ساخته از نای نیی نیین، قلمی
هر چیز مشک آلود را گویند
منسوب به کشک، بیهوده مزخرف: کشکی میگوید
نانی که از آرد جو، باقلا و نخود می پختند، برای مثال ز پیشی و بیشی ندارند هوش / خورش، نان کشکین و پشمینه، پوش (فردوسی۲ - ۲۸۵۴)