ستانندۀ کشور. گیرندۀ کشور. فاتح. مملکت گیر: میر ابواحمد محمد خسرو لشکرشکن میر ابواحمد محمد خسرو کشورستان. فرخی. خداوند ما شاه کشورستان که نامی بدو گشت زاولستان. فرخی. شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن سایۀ یزدان شه کشورده کشورستان. عنصری. همان سال ضحاک کشورستان ز بابل بیامد به زاولستان. اسدی. همه ساله آباد زابلستان کزو خاست یل چون تو کشورستان. اسدی. دریغا تهی از تو زابلستان دریغا جهان بی تو کشورستان. اسدی. مهدی صفت شهنشه امت پناه داور جانبخش چون ملکشه کشورستان چو سنجر. خاقانی. آن چنان تخمی چنین کشورستانی داد بر بر چنین آید ز تخمی کآنچنان افشانده اند. خاقانی
ستانندۀ کشور. گیرندۀ کشور. فاتح. مملکت گیر: میر ابواحمد محمد خسرو لشکرشکن میر ابواحمد محمد خسرو کشورستان. فرخی. خداوند ما شاه کشورستان که نامی بدو گشت زاولستان. فرخی. شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن سایۀ یزدان شه کشورده کشورستان. عنصری. همان سال ضحاک کشورستان ز بابل بیامد به زاولستان. اسدی. همه ساله آباد زابلستان کزو خاست یل چون تو کشورستان. اسدی. دریغا تهی از تو زابلستان دریغا جهان بی تو کشورستان. اسدی. مهدی صفت شهنشه امت پناه داور جانبخش چون ملکشه کشورستان چو سنجر. خاقانی. آن چنان تخمی چنین کشورستانی داد بر بر چنین آید ز تخمی کآنچنان افشانده اند. خاقانی
ابوالفتح محمد بن ابوالقاسم عبدالکریم. فقیه و متکلم و عالم ادیان، از دانشمندان اشعری، متولد در شهرستان یا شهرستانۀ خراسان. متولد سال 479 و متوفی در 548 هجری قمری وی نزد ابوالمظفر خوافی قاضی طوس و ابونصر قشیری و ابوالقاسم سلمان بن ناصر انصاری و ابوالحسن علی بن احمد مدینی علم آموخت و در بحث و مناظره و وعظ و تذکیر از مشاهیر عهد گردید. مدتی در خوارزم بسر برد و سه سال در بغداد زیست. پس از بازگشت از بغداد باقی عمر را در خراسان گذرانید و مدتی ملازم مجدالدین ابوالقاسم علی نقیب سادات ترمذبود و دو کتاب خود ’الملل و النحل’ و المصارعه را بنام او تألیف کرد و سپس بخدمت سلطان سنجر پیوست و آنگاه به مولد خود شهرستان رفت و همانجا بود تا درگذشت. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به الاعلام زرکلی ج 3 ص 918، غزالی نامه ص 277، عیون الاخبار ج 2 ص 20 و 136، ضحی الاسلام احمد امین، خاندان نوبختی عباس اقبال، کلام شبلی، تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون، روضات الجنات خوانساری ص 725 و معجم المطبوعات العربیه ج 3 ص 1153 شود
ابوالفتح محمد بن ابوالقاسم عبدالکریم. فقیه و متکلم و عالم ادیان، از دانشمندان اشعری، متولد در شهرستان یا شهرستانۀ خراسان. متولد سال 479 و متوفی در 548 هجری قمری وی نزد ابوالمظفر خوافی قاضی طوس و ابونصر قشیری و ابوالقاسم سلمان بن ناصر انصاری و ابوالحسن علی بن احمد مدینی علم آموخت و در بحث و مناظره و وعظ و تذکیر از مشاهیر عهد گردید. مدتی در خوارزم بسر برد و سه سال در بغداد زیست. پس از بازگشت از بغداد باقی عمر را در خراسان گذرانید و مدتی ملازم مجدالدین ابوالقاسم علی نقیب سادات ترمذبود و دو کتاب خود ’الملل و النحل’ و المصارعه را بنام او تألیف کرد و سپس بخدمت سلطان سنجر پیوست و آنگاه به مولد خود شهرستان رفت و همانجا بود تا درگذشت. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به الاعلام زرکلی ج 3 ص 918، غزالی نامه ص 277، عیون الاخبار ج 2 ص 20 و 136، ضحی الاسلام احمد امین، خاندان نوبختی عباس اقبال، کلام شبلی، تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون، روضات الجنات خوانساری ص 725 و معجم المطبوعات العربیه ج 3 ص 1153 شود