جدول جو
جدول جو

معنی کشانه - جستجوی لغت در جدول جو

کشانه
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کمانه
تصویر کمانه
(دخترانه)
منسوب به کمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کرانه
تصویر کرانه
(دخترانه)
ساحل، کنار، سو، جهت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیانه
تصویر کیانه
(دخترانه)
منسوب به کیان، پادشاهی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کوشانه
تصویر کوشانه
(دخترانه)
کوشا، ساعی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آشانه
تصویر آشانه
لانۀ پرندگان، جای زندگی و نشیمنگاه و محل تخمگذاری پرندگان، بتواز، وکنت، آشیانه، پدواز، آشیان، پتواز، وکر، تکند، پیواز، کابک، کابوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنانه
تصویر کنانه
کهنه، دیرینه، فرسوده، کنانه، برای مثال به روزگار تو نو شد ز سر جهان کهن / کنانه گر شود آن هم به روزگار تو باد (کمال الدین اسماعیل - لغتنامه - کنانه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمانه
تصویر کمانه
کمان مانند مانند کمان، آنچه شبیه کمان باشد، در موسیقی آرشه، پرما، چوب باریکی که دوالی به آن ببندند و با آن پرما را بگردانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنانه
تصویر کنانه
جعبۀ چوبی یا چرمی که تیرها را در آن می گذاشتند، تیردان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاشانه
تصویر کاشانه
خانه، خانۀ کوچک
خانۀ زمستانی، آشیانه، لانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرانه
تصویر کرانه
ساحل، کنار، طرف، سو، انتها، پایان، برای مثال خدای را مددی ای دلیل راه حرم / که نیست بادیۀ عشق را کرانه پدید (حافظ - ۴۶۴)
کرانه کردن: به پایان رساندن، کنایه از منحرف شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشاله
تصویر کشاله
امتداد و درازای چیزی، کشش، دنباله، در علم زیست شناسی قسمتی در زیر شکم محل اتصال ران ها به شکم است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
نشان، نشانی، آماج، هدف، چیزی که در جایی قرار بدهند برای تیراندازی
نشانه کردن: هدف تیر قرار دادن، برای مثال کس نیاموخت علم تیر از من / که مرا عاقبت نشانه نکرد (سعدی - ۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرانه
تصویر کرانه
کناره، حاشیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشاده
تصویر کشاده
گشاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشافه
تصویر کشافه
پیشاهنگی
فرهنگ لغت هوشیار
امتداد کشش، ماهیچه (ران) : کشاله ران. یا کشاله ران. فصل مشترک بین شکم و ران کش ران بن ران بیخ ران بیغوله ران
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به (کشانیه) از اهل کشانیه. منسوب به کشان توضیح: در شاهنامه بصورت اسم آمده: (کشانی هم اندر زمان جان بداد تو گویی که هرگز ز مادر نزاد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشکنه
تصویر کشکنه
نان جو، کشکین: (و از تکلفات خورش و پوشش به کشکینه و پشمینه قناعت نموده)، (انوار سهیلی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدانه
تصویر کدانه
زشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسانه
تصویر کسانه
دیگران، غیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشانه
تصویر خشانه
درشتی زبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشانه
تصویر کاشانه
خانه کوچک، رواق
فرهنگ لغت هوشیار
ترکش کهنه کهن مقابل نو تازه: بروزگار تو نو شد ز سر جهان کهن کنانه گر شود آن هم بروزگار تو باد، (کمال)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
نمودار، دلیل، امارت، علامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیانه
تصویر کیانه
کفاله بنگرید به کفاله
فرهنگ لغت هوشیار
کمان قوس، چوب کجی که دوالی بر آن بندند و با آن بر ماه و مثقب را بگردانند تا چیز ها را سوراخ کند: (بر مثقب نطق در فسانه از قوس قزح کنم کمانه)، (خاقانی)، چوب کج و خمیده ای بشکل کمان که بدان کمانچه و رباب و مانند آنرا نوازند مضراب زخمه: (هشیار زمن فسانه ناید مانند رباب بی کمانه) (مولوی)، کاریز کن چاهجوی مقنی: (چنانکه چشمه پدید آورد کمانه ز سنگ دل تو از کف تو کان زر پدید آرد)، (دقیقی)، چاهی که چاهکنان به جهت امتحان آب در زمین ایجاد کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشانه
تصویر آشانه
آشیانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشاحه
تصویر کشاحه
دشمنی پنهان کینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشانه
تصویر آشانه
((نِ))
لانه حیوانات، خانه، طبقه، مرتبه، سقف، آسمانه، آشیانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاشانه
تصویر کاشانه
((نِ))
خانه خرد و کوچک، خانه زمستانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشانه
تصویر نشانه
علامت، آیه، آیت، آرم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کرانه
تصویر کرانه
قطر، افق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کسانه
تصویر کسانه
عاریتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کمانه
تصویر کمانه
آرشه
فرهنگ واژه فارسی سره